پس از سقوط نظام جمهوری، موج جدیدی از مهاجرت به سمت اروپا آغاز شد و بسیاری از افغانستانیها در جستجوی پناه و امنیت به این قاره رسیدند.
اما بهنظر میرسد مهاجران، علاوه بر دشواریهای اقتصادی و اجتماعی، با بحرانی در حوزه هویت در دنیای مهاجرت روبهرو هستند و در این مسیر، مواجهه با فرهنگهای جدید و حفظ ارزشهای بومی، برای آنان چالشی پیچیده را رقم زده است.
این مقدمه، ایده و ادعای کلی بود که مطرح شد. اما شاید یکی از پرسشهای جدی که در حوزه «هویت و مهاجرت» مطرح میشود، این است که هموطنان مهاجر ما در کشورهای غربی، بهخصوص اروپایی چه تعریف از هویت شان دارند و چه نگاهی نسبت به مهاجرت دارند.
بهنظر نگارنده، این بحث بسیار عمیق و وسیع است و نیاز به یک تحقیق میدانی دارد. اما در حد یک نوشتار کوتاه تحلیلی، میتوان از الگوی هویتسازی نژادی-فرهنگی درالد وینگ سو و دیوید سو در تحلیل هویت فرهنگی مهاجران افغانستانی در کشورهای اروپای مدخلی را باز کرد.
فرآیند هویتسازی مهاجران در مواجهه با فرهنگهای جدید، در ابتدا با تلاش برای انطباق آغاز میشود، جایی که فرد به کوشش میافتد خود را با ارزشها و آداب جامعه میزبان هماهنگ کند. این مرحله میتواند احساس غریبگی و کشمکشهای داخلی ایجاد کند، زیرا فرد به تدریج میان فرهنگ بومی خود و فرهنگ جدید احساس تضاد میکند. این تضاد در نهایت به ناهماهنگی میانجامد، جایی که مهاجر خود را میان دو دنیای مختلف مییابد و در نتیجه، ممکن است دچار احساس بیگانگی شود. در برخی موارد، این احساس باعث مقاومت در برابر پذیرش فرهنگ جدید میشود و فرد به تقویت هویت قومی خود پرداخته و از فرهنگ میزبان فاصله میگیرد.
با گذر زمان، فرد به مرحله درونسازی میرسد، جایی که او تلاش میکند هویت خود را از ترکیب هر دو فرهنگ بسازد و تعادلی بین آنها برقرار کند. در این مرحله، فرد دیگر به شکلی یکجانبه به هیچکدام از دو فرهنگ نمیچسبد، بلکه هر دو را در کنار هم میپذیرد. در نهایت، این فرآیند به آگاهی دوفرهنگی منجر میشود، جایی که فرد از هویت دوگانه خود آگاه میشود و هر دو فرهنگ را بهطور همزمان میپذیرد. این مرحله نشاندهنده بلوغ هویتی است که فرد نه تنها تفاوتها را میپذیرد، بلکه از آنها به عنوان منابع قدرت و پویایی استفاده میکند.
اکنون با استفاده از این الگو میتوان، وضعیت مهاجرین افغانستانی را در یک نگاه کلی تعریف و تحلیل کرد. بسیاری از مهاجران افغانستانی، بهویژه نسل اول، در مرحله ناهماهنگی گرفتارند، جایی که تضاد میان فرهنگهای خود و فرهنگ میزبان احساس بیگانگی و سردرگمی را به وجود میآورد. در این مرحله، برخی به پذیرش فرهنگ میزبان میپردازند، در حالی که دیگرانی در برابر آن مقاومت میکنند و هویت قومی خود را به شکلی برجستهتر ابراز میدارند. با گذر زمان و در نسلهای بعدی، روند هویتسازی به مرحله درونسازی و آگاهی دوفرهنگی میرسد؛ مرحلهای که در آن فرد توانایی برقراری تعادل میان هویت فرهنگی خود و ارزشهای جامعه میزبان را پیدا میکند و از این دوگانگی به یک هویت جامع و چندبعدی دست مییابد.
در نهایت، تجربه هویتی مهاجران افغانستانی در اروپا یک فرآیند پیچیده و پویاست که تحت تأثیر سیاستهای مهاجرتی، محدودیتهای اجتماعی و حتی مهاجر هراسی قرار دارد. با این حال، این روند بهتدریج به تحول و تکامل هویتی میان نسلهای آینده میانجامد و میتواند به همزیستی فرهنگی و اجتماعی بیشتر در جوامع میزبان منتهی شود.
جمعبندی
تجربه هویتی مهاجران افغانستانی در اروپا، همانند سفری است که در آن فرد همزمان با کشف جهان جدید، در تلاش برای حفظ ریشهها و هویت خود است. این فرآیند نه تنها چالشی است برای درک دوگانگی فرهنگی، بلکه فرصتی است برای تکامل و همزیستی. درک این فرآیند از سوی سیاستگذاران و نهادهای اجتماعی میتواند به ایجاد سیاستهای حمایتی و ادغام فرهنگی مؤثرتری منجر شود که به مهاجران کمک کند تا با حفظ هویت خود، در دنیای جدید به یکپارچگی و رضایت دست یابند.
کریم ارجمند