صفحه اصلیدیدگاهتحلیلبُزکشی از منظر روانکاوی

بُزکشی از منظر روانکاوی

بزکشی را فراتر از یک ورزش سنتی و رقابت فیزیکی، به‌عنوان «ناخودآگاه فرهنگی» جامعه‌ی قبیله‌سالار افغانستان می‌توان دانست. این ورزش حاوی عناصر «نمادین» و «روان‌شناختی» است که به مفاهیم «ناخودآگاه»، «هویت جمعی» و بازنمایی «ارزش‌ها و تعارض‌های فرهنگی» ارتباط تنگاتنگ دارد و در آن، نوعی از «کشمکش»، «تصاحب» و در نهایت «اقتدارطلبی» را می‌توان جست‌وجو کرد.

در بزکشی، چند عنصر خیلی مهم و قابل توجه است؛ میدان، تعارض و مواجهه، دایره‌ی حلال، قدرت‌طلبی، تماشاچی و در نهایت پیروزی از جمله مولفه‌های هستند که از منظر روانکاوی «زیگموند فروید» در چارچوب فرهنگ، اسطوره و تاریخ افغانستان قابل تحلیل اند. این‌ عناصر، نمادهای اند که بررسی آنها از منظر روانکاوی می‌تواند ما را در فهم اسطوره، ارزش‌ها و ایدئولوژی حاکم بر افغانستان کمک کند.

به این خاطر می‌توانیم بگوییم بزکشی ورزشی است که بازیگران و تماشاچیان از طریق بازنمایی و تماشای رقابت، مقابله و تسلط و خشونت برای به‌دست آوردن «بز» با امیال و هویت جمعی خود مواجه می‌شوند و آن‌را به‌نمایش می‌گذارند.

تلاش برای تصاحب قدرت

مهم‌ترین مساله در بزکشی، تلاش برای به‌دست آوردن قدرت است. بز یا گوساله که بر سر تصاحب آن رقابت خشونت‌آمیز صورت می‌گیرد، می‌تواند نماد «ثروت یا قدرت‌طلبی یا سلطه‌جویی» تفسیر شود. این نکته از آن‌جا اهمیت دارد که آدم‌ها در طول تاریخ، برای رسیدن به قدرت باهم جنگیده اند. اما نزاع بر سر قدرت در افغانستان که ریشه‌ی قومی، منطقه‌ای ‌‌و زبانی دارد، هم‌خوانی عمیقی با بزکشی می‌تواند داشته باشد. همان‌گونه که چاپاندازان در میدان بزکشی رو‌ در روی هم قرار می‌گیرند و برای تصاحب بز از خشونت کار می‌گیرند، در جنگ‌های قومی و حزبی افغانستان نیز می‌توان این موضوعات را به‌خوبی ملاحظه کرد. خشونت و تلاش برای غلبه بر رقبا در میدان بزکشی، نوعی تخلیه روانی جمعی و  تمایل جامعه به‌صورت ناخودآگاه برای بیان رسیدن به قدرتی است که تحت حاکمیت ناسیونالیسم در افغانستان بر سر آن تاهنوز جدال وجود دارد.

میدان بزکشی

میدان بزکشی خودش یک نشانه‌ی قابل توجه است که با چشم یک روانکاو می‌توان به آن نگاه کرد. میدان را می‌توانیم به‌عنوان «عرصه‌ای برای تعارض و رقابت» برای به‌‌دست آوردن قدرت از نظر تاریخی و یا هم اجتماعی در نظر بگیریم.

چاپاندازان در میدان بزکشی به دو‌ گروه برابر تقسیم می‌شوند و برای تحقق امیال و خواسته‌های شان که می‌تواند ریشه‌ در عقده‌های تاریخی و تفوق طلبی داشته باشد، در برابر هم برای به‌دست آوردن «بز» که در این‌جا به‌نماد «ثروت یا قدرت» تشبیه می‌شود، می‌رزمند و‌ شدیدا رقابت می‌کنند.

میدان بازی در واقع، عرصه‌ای برای بازنمایی تعارض‌ها و رقابت‌های اجتماعی است که در چارچوب یک بازی به‌نمایش گذاشته می‌شود. بی‌خود نیست که در بزکشی‌ها، چینش افراد براساس منطقه و ولایت و یا یک سمت در نظر گرفته می‌شود و در نهایت برد و باخت به نام ولایت و‌ یا زادگاه قهرمانان خاتمه می‌یابد.

دایره‌ی حلال

دایره‌ی حلال و بیرق، دو نماد جنسیتی هستند که در بزکشی به‌خوبی بازنمایی می‌شود. از منظر روانکاوی، یکی از عوامل مهم تغییر و پیشرفت و تمرکز انسان‌ها بر روی کار و یا هر نوع تمرین دیگر، فرافکنی عقده‌ها و در نهایت بازنمایی امیال جنسی است.

به‌نظر نویسنده، دایره‌ی حلال نماد زنانگی و بیرق نماد مردانگی در میدان بزکشی است. از آنجایی‌که بزکشی صرفا یک بازی مردانه است، چاپانداز با «انداختن بز در دایره‌ی حلال» که نماد پیروزی است، به‌نحوی بارزی عقده‌ و میل جنسی خود را به‌نمایش می‌گذارد و فرافکنی می‌کند.

حتی این مساله بر هر روحیه جنسی جمعی نیز تاثیرگذار است. هیاهو و استقبال تماشاچیان درست زمانی به اوج خود می‌رسد که چاپانداز بز را در دایره حلال پرتاب می‌کند؛ دقیقا چیزی که در عمل جنسی میان زن و مرد انجام می‌شود. این‌ نکته از آنجا در افغانستان عمیقا معنادار و مهم است که جامعه‌ی ما تحت تاثیر گفتمان دین‌ و سنت‌، به‌طور فزاینده‌ای تحت سلطه‌ی فقر جنسی به‌سر می‌برد و و جمعیت از طریق نمایش عملکردهای جنسی در بازی به‌نام بزکشی به‌طور ناخودآگاه خالی خود را خالی می‌کند.

تماشاچیان و حس پیروزی

مولفه‌ی مهم دیگر در بزکشی، تماشاچی است. افراد که برای تماشای بازی حضور پیدا می‌کنند، چند مساله‌ی مهم با خود دارند. نخستین موضوع مهم برای تماشاچیان، کسب لذت است. این لذت که ریشه در برد یا باخت دارد، به‌نحوی ترومای جمعی را بازنمایی می‌کند. تماشاچیان با دیدن چاپانداز در موقعیت پیروزی، خود را پیروز میدان مبارزه در برابر حریف می‌دانند. اما این پیروزی صرفا کامیابی در میدان بزکشی نیست؛ بلکه موفقیتی است که ریشه‌ی تاریخی دارد و با عناصر «ما زور هستیم و زور بودیم» پیوند دارد.

مساله‌ی دوم، گیر و دار، نبرد همراه با نظم و تمرکز چاپاندازان بر یک نقطه و در نهایت برد و یا باخت، باعث‌می‌شود که تماشاچیان به‌طور ناخودآگاه امیال و هیجانات سرکوب‌شده‌ای شان را تجربه کنند. این تجربه‌ها که در جامعه‌ی افغانستان بیشتر به خشونت و قدرت‌طلبی قومی یا منطقه‌اق مرتبط است، لذت خاصی برای تماشاچی ایجاد می‌کند.

هویت قبیله‌ای و ناخودآگاه فرهنگی

اما این بازی نمایان‌گر هویت قبیله‌ای و سلطه‌ی نظام قوم‌سالار در جامعه‌ی افغانستان نیز است. از یک‌طرف بزکشی به‌عنوان یک بازی سنتی، نقش مهمی در تقویت هویت قبیله‌ای و مردسالاری ایفا می‌کند و از سویی نشان می‌دهد که جامعه‌ی ما تا چه حد به‌معنی واقعی کلمه از «ملت شدن» فاصله دارد و چه گفتمانی اکنون در کشور حاکم می‌باشد.

فراموش نکنیم که بزکشی را می‌توان «ناخودآگاه فرهنگی» افغانستان نیز یاد کرد. این پدیده به ارزش‌ها، اعتقادات و الگوهای رفتاری اشاره می‌کند که در مسیر زمان در جامعه شکل می‌گیرد و به‌صورت ناخودآگاه رفتارهای اجتماعی و فرهنگی همان جامعه را هدایت و رهبری می‌کند. از آن‌جایی‌که بزکشی با سلطه‌جویی، تصاحب قدرت، تعارض و در نهایت شجاعت یگانگی دارد، می‌توان چنین نتیجه گرفت که ناخودآگاه فرهنگی مردم افغانستان را نیز مبارزه برای بقا، جنگ برای تصاحب قدرت، تلاش برای ادامه‌ی حیات و در نهایت استقامت برای رسیدن به هدف تشکیل می‌دهد.

عبدالبصیر مصباح
عبدالبصیر مصباح
سید عبدالبصیر مصباح، لیسانس روزنامه‌نگاری از دانشگاه کابل و ماستری علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی دارد. وی همچنین سردبیری هفته‌‌نامه پرسشگر در بامیان، خبرنگاری با رادیو-تلویزیون میوند و فعالیت ژورنالیستی با خبرگزاری جمهور را در کارنامه‌ی خود دارد. مصباح برای یک‌دهه در رشته‌ی روزنامه‌نگاری در افغانستان تدریس و به‌حیث نویسنده همکار با فصلنامه‌ی کمیسیون حقوق بشر افغانستان کار کرده است و اکنون در آلمان زندگی می‌کند.
مطالب مرتبط

ترک پاسخ به دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

نوشته های دیگر

آخرین نظریات شما