رشد فناوریهای دیجیتال، تحولات اساسی در شیوههای کنشگری اجتماعی و سیاسی ایجاد کرده است. یکی از مهمترین جلوههای این تغییرات، ظهور فمینیسم سایبری بهعنوان شکلی جدید از کنشگری زنان در فضای مجازی است. فمینیسم سایبری، برخلاف اشکال سنتی آن که به حضور فیزیکی در عرصههای عمومی متکی بود، از ابزارهای دیجیتال برای نقد ساختارهای مردسالارانه، آگاهیبخشی، شبکهسازی و پیگیری مطالبات اجتماعی زنان استفاده میکند.
در افغانستان، که زنان همواره با محدودیتهای اجتماعی و ساختاری مواجه بودهاند و اکنون این محدودیتها دوچندان شده است، فضای مجازی میتواند بهیکی از مهمترین ابزارهای کنشگری آنان تبدیل شود، کما اینکه تبدیل شده است.
پرسش این است که چطور میتوانیم ادعا کنیم که فضای سایبری، بستری برای ظهور و قدرتیابی جنبشهای زنانه است و این بستر برای زن امروز افغانستان مناسب است.
متفکرین حوزه ارتباطات، دیدگاههای گوناگونی دارند که در این میان، نظریه حوزه عمومی یورگن هابرماس میتواند چارچوبی مفهومی برای تحلیل جایگاه و کارکرد فمینیسم سایبری در جامعه افغانستان ارائه دهد. این نظریه توضیح میدهد که چگونه رسانهها و فضاهای عمومی جدید میتوانند به بستری برای نقد قدرت، شکلگیری افکار عمومی و مشارکت اجتماعی گروههای بهحاشیهراندهشده تبدیل شوند.
حوزه عمومی در فضای سایبری
یورگن هابرماس، فیلسوف و نظریهپرداز آلمانی، در اثر خود «تحول ساختاری حوزه عمومی» (1962) توضیح میدهد که چگونه حوزه عمومی در جوامع مدرن شکل گرفته و بر فرایندهای دموکراتیک تأثیر گذاشته است. او حوزه عمومی را میدانی برای گفتوگوی عقلانی میان شهروندان درباره مسائل عمومی میداند که در آن، استدلال و خرد اجتماعی جایگاه اصلی را دارند.
هابرماس توضیح میدهد که در دوران پیشامدرن، حوزه عمومی محدود به دربارها و محافل نخبگان بود، اما با ظهور رسانههای چاپی و گسترش روشنگری، قهوهخانهها، مجلات و روزنامهها به فضاهایی برای شکلگیری افکار عمومی تبدیل شدند. این تحول باعث شد گروههای مختلف اجتماعی، از جمله شهروندان عادی، بتوانند در بحثهای عمومی شرکت کنند.
اگر این نظریه را در بستر جهان امروز و تحولات دیجیتال بازخوانی کنیم، فضای مجازی را میتوان نوع جدیدی از حوزه عمومی در نظر گرفت. همانگونه که قهوهخانههای قرن هجدهم در اروپا بستری برای شکلگیری گفتمانهای سیاسی شدند، رسانههای اجتماعی و شبکههای آنلاین امروز امکانی برای شکلگیری کنشگری جدید، بهویژه در جوامعی با محدودیتهای اجتماعی، فراهم کردهاند.
از این منظر، فمینیسم سایبری را میتوان نمونهای از کنشگری در حوزه عمومی دیجیتال دانست؛ جایی که زنان، فارغ از موانع سنتی، میتوانند درباره حقوق خود گفتگو کنند، مطالباتشان را بیان نمایند و بر افکار عمومی تأثیر بگذارند.
زنان افغانستانی و فمینیسم سایبری
در افغانستان که مشارکت زنان در فضای عمومی فیزیکی با محدودیتهای مختلفی روبهرو است، فضای مجازی به یکی از معدود مکانهایی تبدیل شده است که زنان میتوانند در آن حضور فعال داشته باشند. نظریه هابرماس، به ما کمک میکند که این فضا را از چند منظر بررسی کنیم:
اگر حوزه عمومی سنتی به قهوهخانهها، نشریات و انجمنهای روشنفکری محدود بود، امروز رسانههای اجتماعی، وبسایتها، بلاگها و پلتفرمهای دیجیتال به عرصهای برای تبادل نظر و نقد اجتماعی تبدیل شدهاند.
زنان افغان که ممکن است در فضای عمومی سنتی امکان شرکت در بحثهای اجتماعی و سیاسی را نداشته باشند، اکنون از طریق اینستاگرام، توییتر، فیسبوک و تلگرام تجربیات خود را به اشتراک میگذارند، روایتهایشان را بیان میکنند و درباره حقوق خود گفتگو میکنند.
همانطور که هابرماس معتقد بود که گفتوگوی آزاد و عقلانی در حوزه عمومی، هسته اصلی دموکراسی را تشکیل میدهد، زنان افغانستانی نیز میتوانند از فضای دیجیتال برای طرح مطالبات خود استفاده میکنند و با ایجاد کمپینهای اجتماعی، بر افکار عمومی تأثیر بگذارند.
ظهور جنبشهای زنان
هابرماس معتقد است که حوزه عمومی واقعی، حوزهای است که در آن شهروندان بتوانند بهطور آزادانه و بدون سانسور، نظرات خود را بیان کنند.
در افغانستان، رسانههای سنتی اغلب در کنترل نهادهای رسمی بودهاند و کمتر بازتابدهندهی صدای واقعی زنان بودهاند. اما رسانههای دیجیتال این وضعیت را تغییر دادهاند. حالا بعضی زنان با حفظ حریم خصوصی و هویت فردی میتوانند روایتهای خود را بدون واسطه ارائه دهند و بر روندهای اجتماعی تأثیر بگذارند.
بهعنوان مثال، کارزارهای دیجیتال مربوط به آموزش زنان، حقوق کاری و اجتماعی، نمونههایی از تأثیر فمینیسم سایبری در شکلدهی به افکار عمومی هستند. این کمپینها، نهتنها در افغانستان، بلکه در سطح بینالمللی نیز توجهات زیادی را جلب کردهاند.
مهمترین سوال این است که جنبشهای زنانه سایبری مرتبط به افغانستان با چه چالشهایی مواجه اند. در اینجا نیز میتوان دیدگاه های ماس را خلاصه آورد و پیوند داد.
این دانشمند اشاره میکند که حوزه عمومی میتواند با عواملی مانند سلطه اقتصادی، سانسور و نابرابری در دسترسی به اطلاعات، مخدوش شود. بااین وصف، جنبشهای زنانه با چند مشکل جدی مواجه هستند. بسیاری از زنان بهدلیل زیرساختهای ضعیف ارتباطی یا هزینههای بالای اینترنت، به این فضا دسترسی ندارند.زنان فعال در فضای مجازی، اغلب با تهدیدهای آنلاین، تخریب شخصیت و آزارهای اینترنتی مواجه میشوند که میتواند حضور آنها را محدود کند.در برخی موارد، محتوای مرتبط با حقوق زنان از سوی برخی پلتفرمها حذف یا محدود میشود که مانع گسترش گفتمان فمینیستی در فضای دیجیتال میشود.
جمعبندی
بر اساس نظریه حوزه عمومی هابرماس، فمینیسم سایبری در افغانستان را میتوان بهعنوان شکلی از حوزه عمومی دیجیتال در نظر گرفت که امکان حضور زنان را در فرآیندهای اجتماعی و سیاسی میتواند افزایش دهد.
هرچند این فضا هنوز با محدودیتهای زیادی مواجه است، اما توانسته است افکار عمومی جدیدی درباره جایگاه زنان در جامعه ایجاد کند، شبکههای حمایتی برای آنها فراهم آورد و فضایی برای کنشگری دیجیتال به وجود آورد.
بهنظر نویسنده، آینده این حوزه عمومی دیجیتال، به میزان گسترش دسترسی زنان به فناوری، افزایش امنیت سایبری و کاهش موانع فرهنگی و اجتماعی بستگی دارد. اگر این موانع کاهش یابند، فمینیسم سایبری میتواند نقشی کلیدی در توانمندسازی زنان و تغییر تدریجی جامعه افغانستان ایفا کند.
در نهایت، همانگونه که هابرماس معتقد بود که دموکراسی بدون حوزه عمومی واقعی امکانپذیر نیست، میتوان گفت که توانمندسازی زنان در افغانستان نیز بدون یک حوزه عمومی دیجیتال کارآمد، دشوار خواهد بود.