عبدالله احمدی، یکی از چهرههای مطرح افغانستان در حوزه «حقوق بشر و جامعه مدنی» است. وی بیش از بیست سال عمر خود را در راستای تحقق حقوق بشر و تقویت فضای مدنی در افغانستان وقف کرده است. کار مدنی او بهطور رسمی با مرکز تعاون افغانستان شروع شد و اکنون بهحیث رییس موسسه دموکراسی و توسعه افغانستان فعالیت میکند. رسانه پلسرخ در سلسله گفتگوهایش با فرهنگیان و فعالان و چهرههای تاثیرگذار، این بار با محوریت «چیستی فعالیت مدنی و اوضاع فعالان مدنی افغانستان در غرب» گفتگویی با عبدالله احمدی انجام داده است.
آقای عبدالله احمدی، ممنون که وقت تان را در اختیار رسانه پلسرخ گذاشتید. شما از دو دهه بهاین طرف، در حوزه حقوق بشر و جامعه مدنی در افغانستان فعالیت میکنید. انگیزهای اصلی تان در انتخاب این حوزه دشوار چه بود؟
سپاس از شما و رسانه پلسرخ برای این فرصت. انتخاب فعالیت مدنی ریشه در تجربههای شخصی و مشاهداتم از وضعیت افغانستان داشت. من در فضایی بزرگ شدم که جنگ، نا امنی، مهاجرت های اجباری و بحرانهای انسانی شهروندان أفغانستان را از بنیادیترین حقوق شان محروم کرده بود. من از نزدیک شاهد بودم که چگونه بیعدالتی، فقر، و نقض حقوق انسانی زندگی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد. مهمتر از همه برای من، مواجههی مستقیم با قربانیان جنگ و خشونت، شهروندان محروم از حقوق شان، و کودکانی بود که به دلیل بحرانهای پیدرپی از حق آموزش و آیندهای روشن محروم بودند. این تجربیات مرا به این باور رساند که اگر تغییری قرار است رخ دهد، نباید منتظر دیگران بمانیم؛ بلکه خود باید بخشی از آن تغییر باشیم.
به نظر شما، فعال مدنی کیست و چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
فعال مدنی، شهروندی آگاه و مسؤول است که در برابر مسائل جامعه واکنش نشان میدهد و بر مبنای عدالت، حقوق بشر و منافع عمومی عمل میکند. هر فردی که بدون در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی، برای بهبود جامعه به صورت داوطلبانه فعالیت کند، یک فعال مدنی محسوب میشود. این فعالیتها میتواند شامل شرکت در اعتراضات مسالمتآمیز، نوشتن مقالات، آگاهیبخشی، مبارزه با بی عدالتی، حمایت از حقوق بشر، و حفاظت از محیط زیست و دیگر فعالیتهای جمعی باشد.
فعال مدنی بر اساس ارزشهای جهانی مانند کرامت انسانی، عدالت و صلح عمل میکند و در مسیر کسب قدرت سیاسی یا حمایت از گروه خاصی گام برنمیدارد. او نماینده غیررسمی مردم است، به مشکلات جامعه واکنش نشان میدهد و در نبود پاسخگویی سیستم ها و حکومت ها، صدای مردم میشود.
بعضیها میگویند اصطلاح Activist یک مد شده و خیلیهایی که ادعا اکتویست بودن دارند، مفهوم دقیق آنرا نمیدانند. شما این نظر را قبول دارید؟ به نظر شما، یک اکتویست واقعی کیست؟
ما و شما شاهد بودیم و هستیم که نشستهای سیاسی زیادی در کشورهای اروپایی٬ کشورهای همسایه و گاهی هم در آمریکا برگزار شده است، جایی که چهرههای سیاسی که قبلاً کارنامه درخشانی نداشتند، حالا از آدرس «جامعه مدنی» ظاهر میشوند. این افراد، حالا خود را بهعنوان فعال مدنی معرفی میکنند، گاهی برای جلب توجه بینالمللی و گاهی برای پیشبرد منافع شخصی و سیاسی. این امر باعث شده است که تعریف واقعی یک activist در اذهان عمومی کمرنگ شود و مرز بین فعالیت مدنی واقعی و استفاده ابزاری از آن مبهم گردد.
اما یک فعال مدنی واقعی کسی است که نه برای قدرت و منفعت شخصی، بلکه از روی باور و مسئولیتپذیری، بیوقفه برای بهبود وضعیت جامعه تلاش میکند. او صدای مردم بیصداست، علیه بیعدالتی میایستد و دغدغههایش فراتر از منافع فردی یا گروهی است. چنین فردی نه فقط در زمانهای خاص و با انگیزههای مقطعی، بلکه همواره در مسیر اصلاحات و عدالت اجتماعی قدم برمیدارد، حتی اگر این مسیر پرهزینه و پرچالش باشد.
فعالیت فعالان مدنی افغانستان در مهاجرت را چقدر اثرگذار و نظاممند و مفید میدانید؟
فعالان مدنی افغانستان در مهاجرت نقش کلیدی در جلب حمایتهای بینالمللی برای افراد آسیبپذیر ایفا کردهاند. آنها با راهاندازی کمپینها، برگزاری کنفرانسها و استفاده از رسانهها، توجه جهانی را به نقض حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان و دختران، جلب کردهاند. یکی از مهمترین اقدامات آنها حمایت از دختران بازمانده از تحصیل، از طریق جذب کمکهای بینالمللی برای آموزش از راه دور و ایجاد فرصتهای تحصیلی، بوده است.
علاوه بر این، همکاری با سازمانهای حقوق بشری و بشردوستانه برای تأمین نیازهای اولیه، مانند غذا، دارو و سرپناه برای خانوادههای آسیبدیده، از دیگر فعالیتهای آنها بوده است. همچنین، از طریق حضور در نشستهای بینالمللی و دادخواهی در نهادهایی مانند شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، پارلمان اروپا و مجامع بینالمللی، تلاش کردهاند تا جامعه جهانی اقدامات مؤثرتری برای بهبود وضعیت مردم افغانستان انجام دهد. در مجموع، این فعالان با استفاده از فرصتهای بینالمللی، صدای مردم خود شده و حمایتهای لازم را برای بهبود شرایط کشور جلب کردهاند.
برخی میگویند تعدادی از فعالان مدنی با آمدن به غرب، خود و وطن را فراموش کردهاند. شما چنین ادعایی را میپذیرید؟
وطن بخشی از وجود همهی ماست و فراموش کردن آن کار آسانی نیست. جدایی از وطن مانند جدایی کودک شیرخوار از آغوش مادرش سخت و دشوار است. این احساس تعلق و ارتباط عمیق به خاک و فرهنگی که در آن به دنیا آمدیم و تجربه های تلخ وشیرین زیادی که از آن داریم در هیچ نقطه جهان از بین رفتنی نیست.
زندگی در مهاجرت، هرچند که امکانات و فرصتهای بیشتری برای فعالیتهای مدنی به همراه دارد، اما دشواریهای خاص خود را هم دارد. دوری از وطن، دلتنگی برای خانواده، و فشارهای ناشی از آغاز زندگی جدید در یک محیط غریب، همگی میتوانند انرژی و وقت فرد را به خود مشغول کنند. در چنین شرایطی، پرداختن به امور حقوق بشری و کار مدنی بهویژه در مقیاس جهانی، نیازمند تلاش مضاعف و فداکاری است.
ممکن است برخی افراد پس از مهاجرت نسبت به وضعیت کشور خود بیتفاوت شوند یا دغدغههای دیگر پیدا کنند. در چنین مواردی، شاید آنچه شما اشاره کردید درست باشد، اما باید تاکید کرد که این وضعیت برای همه فعالان یکسان نیست و بسیاری از ما همچنان در عرصههای مختلف برای حقوق بشر و عدالت در افغانستان میجنگیم.
زندگی در فرانسه چه تغییراتی در دیدگاه و فعالیتهای شما ایجاد کرده است؟ آیا فکر میکنید مهاجرت به شما در پیشبرد اهدافتان کمک کرده است؟
فرانسه، برای من تنها یک کشور جدید نیست؛ بلکه فضای تازه برای ادامه راهیست که از کابل آغاز کردم. در این سرزمین، دموکراسی نه در شعار، بلکه در ساختارهای حقوقی و اجتماعی آن تنیده شده است. اینجا، میتوان با نهادهای بینالمللی گفتگو کرد، میتوان صدای سرکوبشدگان را به گوش جهانیان رساند، و میتوان در دفاع از حقوق بشر، گامی فراتر از مرزها برداشت.
أفغانستان و آن زیبایی هایش هیچ گاه فراموش شدنی نیستند. هر صبح که پیاله قهوه ام را میگیرم، بوی این قهوه مرا به یاد قهوهخانههای پل سرخ میاندازد، جایی که بحثها بین جوانان داغ بود و امیدها بیانتها. در اینجا نسیم سرد پاییزی در شهر لیون و در کنار کوه پایههای آلپ، برایم هوای پاک بامیان را زنده میکند، مانند لحظه ای که خورشید آرام بر تندیسهای بودا میتابید. در گوشهای از ذهنم، هنوز کودکی هست که در باغهای قندهار، انارهای ترکخورده را در دست دارد، و در کنارش، جوانی که در هوای جشن نوروزی، در میان دستههای گل سرخ در کنار روضه مزار قدم میزند. صدای خروش دریای پنجشیر و لهجهی گرم هراتیها، هنوز هم در در ذهن و جانم جاری است.
اینجا فرصتهایی هست که شاید در سرزمین مادریام از من دریغ شد؛ فرصت برای یادگیری، برای پیوند با جهان، و برای ادامه مبارزه. خاطرات سرزمینم هیچگاه از ذهنم پاک نمیشوند، اما اینجا، من همچنان یک مهاجرم که رؤیای فردایی بهتر را در دل دارد، رؤیایی که به امید روزی روشنتر، هنوز برایش میجنگم.
به نظر شما، جامعه مدنی افغانستان در شرایط کنونی چه نیازهایی دارد تا بتواند بقا پیدا کند؟
جامعه مدنی افغانستان در شرایط کنونی با بحرانهای متعددی مواجه است و برای بقا و ادامه فعالیتهای مؤثر، نیازمند حمایتهای گسترده و استراتژیک است. یکی از اساسیترین نیازها، حفظ حقوق و آزادیهای بنیادین است. جامعه مدنی تنها در صورتی میتواند ادامه یابد که از راههای خلاقانه و پایدار، صدای مردم را حفظ کند و برای احقاق حقوق شهروندی تلاش نماید.
امنیت فعالان مدنی نیز از چالشهای اساسی است. بدون یک مکانیسم حمایتی قوی، چه در داخل و چه از سوی نهادهای بینالمللی، ادامه کار برای فعالان مدنی با خطرات جدی همراه خواهد بود.
دسترسی به منابع مالی پایدار یکی دیگر از نیازهای حیاتی است. بسیاری از نهادهای مدنی پس از سقوط دولت پیشین، به دلیل قطع کمکهای بینالمللی و شرایط نامساعد اقتصادی، دچار رکود شدهاند. تأمین مالی هدفمند و شفاف از سوی جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری، میتواند به تقویت و استمرار فعالیتهای این سازمانها کمک کند.
علاوه بر حمایتهای بیرونی، جامعه مدنی افغانستان نیازمند ارتباط عمیقتر با بدنه اجتماعی و لایههای مختلف مردم است. فعالیت مدنی نباید صرفاً در دایره نخبگان محدود بماند، بلکه باید در میان مردم، بهویژه در مناطق دورافتاده، گسترش یابد. تنها در این صورت است که جامعه مدنی میتواند به یک نیروی تأثیرگذار و پایدار تبدیل شود، نه صرفاً یک حرکت سطحی و مقطعی.
در نهایت، همبستگی و انسجام میان فعالان مدنی یک ضرورت اساسی است. پراکندگی و ضعف در هماهنگی، یکی از مشکلات دیرینه جامعه مدنی افغانستان بوده است. در شرایط فعلی، ایجاد یک شبکه منسجم و هدفمند، با رویکردی تطبیقی و انعطافپذیر، میتواند به بقای این نهاد کمک کند و مسیر تحقق عدالت اجتماعی و حقوق بشر را هموار سازد.
اما برخی معتقدند که نهادهای بینالمللی بیشتر به دنبال اهداف خودشان هستند تا شنیدن صدای جامعه مدنی افغانستان. شما در این مورد چه نظری دارید؟
شاید تا حدودی این نظر در مورد نهادهای بین المللی درست باشد. ولی نباید نقش مثبت برخی از نهادها در حمایت از حقوق بشر و کمکهای انسانی را نا دیده گرفت. در این شرایط، فعالان مدنی باید صدای خود را قویتر مطرح کنند و از نهادهای بینالمللی بخواهند که توجه بیشتری به نیازهای واقعی مردم افغانستان داشته باشند.
اگر یک نگاه تاریخی داشته باشید، چه کسانی را در میان بزرگترین فعالین مدنی تاریخ معاصر افغانستان میدانید؟
در تاریخ معاصر افغانستان، سید جمالالدین افغانی، میر غلام محمد غبار، سید اسماعیل بلخی و دکتر محمودی از شخصیتهای برجستهای هستند که نقش مهمی در پیشبرد حقوق بشر، دموکراسی و اصلاحات اجتماعی ایفا کردند. سید جمال الدین با تلاشهای اصلاحطلبانهاش در سطح جهانی، غبار با تاریخنگاری و ترویج دموکراسی، سید اسماعیل بلخی با مبارزات سیاسی و محمودی با فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی برای ارتقای آگاهی عمومی شناخته میشوند.
همچنان در سالهای اخیر، بسیاری از فعالان مدنی و روشنفکران برای آزادی، حقوق بشر و عدالت جان خود را فدا کردهاند. چهرههایی مانند یوسف رشید، ابراهیم عبرت، فرشته کوهستانی، مینه منگل و الیاس داعی و خیلی های دیگر که به خاطر فعالیتهای مدنی و خبری خود جان باختند، نمادهایی از مبارزه برای حقوق بشر هستند.
علاوه بر اینها، هزاران فعال گمنام در قریه جات و مناطق دورافتاده أفغانستان، برای آموزش دختران، مبارزه با فقر، حقوق بشر و صلح فعالیت میکنند. این افراد، از معلمان داوطلب گرفته تا جوانانی که در شرایط بحرانی آگاهی میدهند، همچنان در تلاشاند تا تغییرات اجتماعی را در کشور ایجاد کنند. این فعالان گمنام پایهگذاران واقعی جنبش مدنی افغانستان هستند.
آیا به بازگشت به افغانستان فکر میکنید؟ اگر شرایط مساعد شود، برنامهای برای ادامه فعالیتهای خود در آنجا دارید؟
افغانستان وطن من است و هرگز نمیتوانم آن را فراموش کنم. اما در شرایط کنونی، بازگشت به دلیل مشکلات امنیتی و سیاسی سخت است. با این حال، اگر شرایط مساعد شود، قطعاً برنامهای برای ادامه فعالیتهای مدنی و حقوق بشری خود در افغانستان خواهم داشت.
چه کتاب، فیلم یا منبعی را برای درک بهتر وضعیت جامعه مدنی افغانستان توصیه میکنید؟
برای درک بهتر یک جامعه، بهویژه جامعه مدنی آن، مطالعه تاریخ آن کشور ضروری است. توصیه میکنم که منابع تاریخی معتبر درباره افغانستان، از جمله “افغانستان در مسیر تاریخ” اثر میرغلام محمد غبار، “تاریخ کهزاد”، “سراج التواریخ” اثر فیض محمد کاتب، و “تاریخ بیهقی” مطالعه شوند. همچنین، برای درک جایگاه افغانستان در بستر تاریخ جهانی، کتاب “تاریخ تمدن” اثر ویل دورانت مفید است. علاوه بر این، مطالعه “راه دشوار آزادی” اثر نلسون ماندلا و “نقش روشنفکر” اثر ادوارد سعید میتواند دیدگاهی عمیقتر درباره مبارزات آزادیخواهانه و نقش روشنفکران در تحولات اجتماعی ارائه دهد.
اگر یک پیام به جامعه بینالمللی و مردم افغانستان داشته باشید، آن پیام چیست؟
پیام من به جامعه بینالمللی این است که افغانستان به حمایت واقعی و پایدار نیاز دارد. حمایت باید بر اساس درک عمیق از نیازهای واقعی مردم باشد. تنها کمکهای مادی کافی نیست؛ بلکه حمایت برای برقراری صلح، تقویت حقوق بشر، حکومت مشارکتی و توسعه اجتماعی ضروری است.
پیام من به مردم افغانستان این است که با وجود تمام چالشها، امید خود را از دست ندهند. تاریخ نشان داده که تنها با أراده و خواست مردم هرگونه تغییری امکان پذیر است.
اگر سخن خاصی دارید، با مخاطبان شریک کنید.
جامعه مدنی افغانستان در شرایط کنونی تنها نیرویی است که میتواند امید و طرح بدیلی برای آینده ارائه دهد. بیاعتمادی عمومی به سیاستمداران سابق و نا رضایتی از وضعیت موجود، فرصتی است تا جامعه مدنی با درایت، شفافیت و برنامههای عملی، صدای واقعی مردم باشد. این فعالان ونهادها باید همبستگی میان اقشار مختلف را تقویت کرده، فضای گفتوگو و تفاهم ملی را ایجاد کنند و برای تحقق عدالت، حقوق بشر و صلح پایدار طرح ارایه کنند.
از حضور شما در این گفتگو ممنون هستم
تشکر، سلامت باشید.