فیلم «دوازدهمین شکست»؛ الهام‌بخش روستازاد‌ه‌گان افغانستانی

2
423

عبدالواسع رحمانی

فیلم سینمایی «دوازدهمین شکست» از بالیوود، داستانی عمیق و انگیزشی است که هر بیننده‌ای را به فکر وا می‌دارد. این فیلم روایت‌گر زندگی جوانانی است که با وجود شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی، برای رسیدن به اهداف بزرگ خود، از دل شکست‌ها عبور می‌کنند. این داستان می‌تواند الگویی مناسب برای روستا‌زاده‌گان افغانستان باشد، زیرا عدم دسترسی به آموزش معیاری و فقر گسترده در روستا‌های افغانستان می‌تواند نوعی همذات‌پنداری برای مخاطبین ایجاد کند.

 این فیلم از داستان واقعی یکی از افسران ارشد پولیس هندوستان الهام گرفته است. منتقدان و مخاطبان، آن‌را به دلیل نمایش واقع‌گرایانه از پشت‌کار و موفقیت، مورد پسند قرارداده اند و حول آن تبصره‌هایی فراوانی وجود دارد.

 قابل ذکر است که به‌صورت عموم یکی از ویژگی‌هایی سینمای بالیوود، ارایه‌ی تصویر واقعی از زندگی و فرهنگ طبقات جامعه است، کما اینکه در این فیلم نیز رعایت شده است.

شخصیت مرکزی فیلم، جوانی به‌نام “منوج” که از نام شخصیت اصلی داستان گرفته شده است، در دهکده‌ای دور افتاده و در خانواده‌ی فقیر زندگی می‌کند. فقر روزگاری سیاهی را بر مردم آورده است؛ اخلاق، نظم اجتماعی، احترام و تحمل را از بین برده است.

مسلماً در جوامعی که فقر گسترش یابد و انسان‌ها برای نیاز‌های اولیه‌ی خود مبارزه کنند، “اخلاق” دچار نوعی از تنزل و اُفت می‌شود. یا به عبارت دیگر، در هرجای‌که مردم تحت فشار‌های اقتصادی اند و استطاعت مالی کمتری برای امرار معاش دارند، آستانه‌ای تحمل پائین می‌آید و اخلاق در جامعه، به‌صورت جدی و ناخوشایند تحت تاثیر قرار می‌گیرد. رعایت اخلاق مستلزم داشتن شکم سیر و خاطرِ جمع و امید به آینده است.

یکی از آن‌ ده‌ها ناهنجاری‌ اجتماعی که در جامعه‌ای مورد نظر فیلم به فرهنگ تبدیل شده است و به‌نمایش گذاشته می‌شود، تقلب در مکتب است؛ دانش‌آموزان به‌صورت گسترده و علنی در امتحانات تقلب می‌کنند، معلمان و مدیران نه‌تنها جلوی آنرا نمی‌گیرند که خود در آن سهیم اند و عمداً از فساد و تقلب حمایت می‌کنند.

 “منوج” (شخصیت مرکزی داستان) در میان این دانشجویان هنگام مواجهه با یکی از افسران صادق پولیس، به‌صورت تصادفی بیدار می‌شود. منظور از این بیداری، تکانه‌ای است که فرد دچار تحول درونی عمیق و از سطحی‌نگری بیرون می‌شود. به قولی دیگر، بیداری سفری به درون است که به شناخت خود و جهان می‌انجامد.

او برخلاف تمام غلط‌های حاکم حرکت می‌کند؛ مثلاً همه در امتحان تقلب می‌کنند، او اما عهد می‌کند که تقلب نکند و از سخت‌کوشی خود موفق شود.

منوج هنگامی‌که رفتار صادقانه‌ای یکی از افسران پولیس را می‌بیند که دسترسی به عدالت را ممکن ساخته است، تصمیم می‌گیرد که خانه را ترک کند و با یونیفورم پولیس دوباره به خانه برگردد.

منوج با الهام از سخنان عبدالکلام رییس جمهور فقید هند در مورد قدرت سیاسی، مبنی بر اینکه اگر « در جامعه مردمان خوب رشد کنند و رهبری کشور در دستان انسان‌های صادق قرار گیرد، جهان جای بهتری می‌شود»، پس از ملاقات افسر صادق پولیس باور دارد که او می‌تواند برای تامین عدالت کار کند.

مادر‌بزرگ او به امید اینکه نوه‌اش پولیس شود، پول‌های که تمام عمر پس‌انداز کرده بود را در اختیار منوج قرار می‌دهد.  منوج عزم سفر می‌کند و در این راه دشواری‌هایی فراوان می‌بیند. پول‌‌هایی که مادر بزرگش به او داده‌بود، در مسیر راه به سرقت می‌رود و سپس امتحان برای جذب در نیروی پولیس لغو می‌شود. او اما در میان انبوهی از ناامیدی و کوله‌باری از غم و درماندگی، ناگهان جرقه‌ای از امید و روزنه‌ای کوچک برای حرکت را پیدا می‌کند. هرچند آن روزنه‌ها به قدری نیست که حساب شود، اما او اصرار داشت که عزم خود را برای رسیدن به هدف جزم کند،  به‌همین دلیل، دست نمی‌کشید و راهی را که آمده بود، باید طی می‌کرد.

او راهی دهلی می‌شود، آنجا هم‌زمان با صفا‌کاری در رستورانت و انجام کارهای فوق‌العاده شاقه‌ای دیگر، مجدانه برای یکی از بزرگترین امتحان‌های خدمات دولتی آمادگی می‌گیرد؛ سر انجام بعد از تلاش‌های بسیار، او چند مرحله پیش می‌رود و به امید و الگوی تمام روستایی‌ها تبدیل می‌شود. روستایی‌‌های که برای این امتحان بزرگ، سال‌ها آمادگی گرفتند و بار‌بار شکست خوردند، این بار همه برای پیروزی منوج که چندین مرحله را به عنوان نخستین روستایی از میان آنها موفقانه طی نموده، تمهیدات لازم را فراهم می‌کنند و به او امید بسته‌اند، در واقع پیروزی او را پیروزی تمام روستایی‌ها می‌دانند. سر انجام او پیروز می‌شود، پیروزی او حاصل تمام رنج‌های است که بیننده همزمان با دیدن صحنه‌های قشنگ عاطفی اشک می‌ریزد.

همان‌طور که شخصیت‌های این فیلم در برابر هر مانعی می‌ایستند و از زمین بلند می‌شوند، دانشجویان و روستازادگان افغانستان نیز می‌توانند از این روایت الهام بگیرند و دریابند که امید، همیشه راهی به سوی آینده‌ای روشن‌ باز می‌کند. این فیلم نشان می‌دهد که شکست پایان راه نیست، بل‌که آغاز سفری تازه برای یافتن راه‌حل و دستیابی به موفقیت است.

تماشای «دوازدهمین شکست» اشک‌های شما را جاری می‌کند، اما این اشک‌ها نه از روی ضعف، بلکه از جنس هم‌ذات‌پنداری با انسان‌هایی است که از دل هیچ، همه‌چیز می‌سازند. برای دانشجویانی که در افغانستان با چالش‌های بزرگ آموزشی، اجتماعی و اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، این فیلم یک پیام روشن دارد: اگرچه راه سخت است، اما باور به خود و تلاش بی‌وقفه می‌تواند شما را به رویاهایتان برساند.

«دوازدهمین شکست» فریادی است برای تمام جوانانی که در دل تاریکی به دنبال نور امید هستند. این فیلم یادآور می‌شود که شکست‌ها شما را نمی‌شکنند، بلکه شما را قوی‌تر می‌سازند. برای دانشجویان افغانستان که امروز در سایه محرومیت و جنگ به دنبال آینده‌ای روشن هستند، این داستان می‌تواند همچون شعله‌ای باشد که امید را در دلشان زنده نگه دارد.

2 نظرات

  1. آقای رحمانی یکی از نویسندگان دانشمندان سرزمین افغانستان و جهان فارسی است برایش سلامتی می خواهم قلم تان رسا باد.

  2. آقای رحمانی یکی از نویسندگان دانشمند سرزمین افغانستان و جهان فارسی است برایش سلامتی می خواهم قلم تان رسا باد.

ترک پاسخ به دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید