صفحه اصلیدیدگاهتحلیلدانشگاه‌های افغانستان؛ سلطه‌ی ایدئولوژی، سقوطِ تفکرِ انتقادی

دانشگاه‌های افغانستان؛ سلطه‌ی ایدئولوژی، سقوطِ تفکرِ انتقادی

«تفکر انتقادی» نوعی از اندیشه در نتیجه‌ی نگاه عمیق، منتقدانه و تحلیل‌بنیاد خوانش‌گر یک پیام در پلتفرم‌های متفاوت است. کسی که با تفکر انتقادی به‌جهان می‌بیند، در قدم نخست «مصرف‌کننده»ی پیام نیست، بلکه «استفاده‌کننده» است. او اطلاعات و یا محتوای تولید شده در قالب چپتر، کتاب، بسته‌ی صوتی، فیلم، متن ژورنالیستی، تبلیغ تجارتی یک برنامه‌ی تلویزیونی و یا هم سخنرانی یک استاد دانشگاه یا یک ملای مسجد را با نگاه انتقادی به «خوانش» می‌گیرد و مانند یک «ماشین» یا «موجود مفت‌خور» ناآگاهانه مصرف نمی‌کند.

پرسش این است که «این طرز تفکر» چگونه در وجود ما شکل می‌گیرد و یا اینکه چطور می‌توانیم، از دید یک منتقد به محتوای که هر روز از سوی منابع رسمی و یا غیر رسمی به ما می‌رسد، نگاه کنیم. پاسخ ساده است اما در مورد یک روند پیچیده حرف می‌زند.

به این‌خاطر که «تفکر انتقادی» باید طی یک روند آموزشی و یادگیری سامان‌مند، آموخته شود. به بیان دیگر، این «طرز تفکر» یادگرفتنی و آموختنی است. نظام‌های آموزشی در مکاتب و دانشگاه‌های کشورهای جهان، جهت رهایی نسل نو از دام‌های افراطیت، مصرف‌گرایی، امپریالیزم و یا هر نوع ایدئولوژی دیگر، به بحث «تفکر انتقادی» عمیقا می‌پردازند و این مهارت را در نسل جدید ایجاد و تقویت می‌کنند. اما در کشور ما طی دهه‌ها، به این مساله‌ی خیلی مهم، توجه نشده و در این زمانه تحت سلطه‌ی ایدئولوژی، کاملا در حاشیه قرار گرفته است.

هرچند طی بیست سال نظامِ به‌نامِ دموکراسی، به‌بحث «تفکر انتقادی» توجهی از سوی دستگاه حاکم صورت نگرفت، اما نظر به امکان « آزادی جمع‌آوری، دسترسی و نشر اطلاعات»، دنبال‌کنندگان این مباحث می‌توانستند رگه‌های از «تفکر انتقادی» را در مجامع غیر رسمی و دوستانه‌ی شماری اندکی از روشن‌فکران جست‌وجو کنند. اما بعد از تغییر رژیم و باتوجه به بنیان‌های ایدئولوژیک، دین‌مدار و گرایش‌های آخرت‌محور این نظام، سازوبرگ‌های نهادهای اکادمیک (دانشگاه‌ها، مکاتب و سازمان‌های آموزشی) نیز ایدئولوژیک شده اند و طرز تفکر «مقابله با مدرنیته و گرایش به معاد» را به‌نحوی بازتولید و بازنمایی می‌کنند. به بیان دیگر، ایدئولوژی سنت در فضای دانشگاهی افغانستان مسلط است و عنصر مدرنیسم در برابر آن، به‌کلی رنگ باخته و چهره‌ی آن را گرد و غبار سنت‌ها و ایدئولوژی مسلط احاطه کرده است.

از سویی، نظر به اولویت سرکوب بر اصلاح  و یا تنبیه بر انتقاد در فضای عمومی، نوعی از «خودسانسوری» در میان اعضای هیات علمی، خصوصا در بخش فلسفه، تاریخ، ادبیات، حقوق، روزنامه‌نگاری و مدیریت دولتی به‌چشم می‌آید و این چرخه‌ی به‌شدت زمین‌گیر‌کننده، می‌تواند در آینده، مسیر «تولیدِ تقرب به صفر علم» در وطن ما را کاملا وارونه کند و  فضای دانشگاهی را در ضدیت با نوگرایی، جهانی شدن و یا هم دنیای امروز قرار دهد.

با این پیش‌فرض، اگر به سازمان‌های آموزشی و آکادمیک افغانستان با دوربین انتقادی نگاه بیاندازیم، وضع را به‌کلی آشفته می‌بینیم.

لوی آلتوسر، مکاتب و دانشگاه‌ها را «ساز و برگ‌های ایدئولوژیک دولت» می‌داند و به اعتقاد او، هم‌چنان‌که قوه‌ی قهریه در دولت‌ها نقش سرکوب و نظم‌بخشی را دارند، در جهان سرمایه‌داری، مکاتب و دانشگاه‌ها، همین نقش را به‌گونه‌ی نرم‌تر و ریشه‌ای تر بازی می‌کنند. هرچند که به‌گفته‌ای او، دانشگاه‌ها و مکاتب در اکثریت جاهای جهان، «بازتولید کننده‌ی تفکر مسلط در جامعه» است؛ اما این مورد در افغانستان بیداد می‌کند و به‌شکل بسیار رادیکال آن جریان دارد. به‌نظر نگارنده، دانشگاه‌های ما نه‌تنها ساز و برگ‌های ایدئولوژیک رژیم موجود هستند، بلکه به مراکز بنیادی تولید این ایدئولوژی تبدیل شده اند و امروزه به‌جای تولید علمِ مدرن که نیازهای شدید عصر ماست، ادبیات ایدئولوژی مسلط را تولید و بازتولید می‌کند. گرایش افراطی این ادبیات رادیکال را مقابله با فیزیک، مدنیت، حقوق جهانی زن و در عین حال، اشتیاق روزافزون به آخرت، زمینه‌های تحقق سنت‌های دین‌محور و نهایتا «برخورد سنت با مدرنیته» شکل می‌دهد.

این‌جاست که می‌گویم، جای تفکر انتقادی در دانشگاه‌های افغانستان و مشخصاَ در آثار تحقیقی، جزوه‌های درسی، لکچرها و منابع علمی به‌شدت خالی است. من تداوم این روند را، گریز جدی‌تر نسل امروز از مدرنیت و تحولات دنیای جدید به‌سوی سنت‌های دیروز و عقب‌ماندگی می‌بینم. بنابراین، نسل دانشگاهی ما بیش از همه‌ی زمان‌ها، به منابع مفید، آموزنده و غیر ایدئولوژیک که تفکر انتقادی را در آن‌ها ایجاد کند و رونق ببخشد، نیاز دارند. روشن‌فکران و چیزفهمان ما خصوصا در فضای مهاجرت، می‌توانند در تولید ادبیات و علم، بدون تمرکز بر غوغاسالاری و به‌دور از شکل‌دهی فضای توهین، تهمت، دشنام و تحقیر، بسترهای «تفکر انتقادی» برای نسل امروز را فراهم سازند.

نمایی از دانشگاه بغلان که توسط همکار رسانه‌ی پل‌سرخ گرفته شده است

عبدالبصیر مصباح
عبدالبصیر مصباح
سید عبدالبصیر مصباح، لیسانس روزنامه‌نگاری از دانشگاه کابل و ماستری علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی دارد. وی همچنین سردبیری هفته‌‌نامه پرسشگر در بامیان، خبرنگاری با رادیو-تلویزیون میوند و فعالیت ژورنالیستی با خبرگزاری جمهور را در کارنامه‌ی خود دارد. مصباح برای یک‌دهه در رشته‌ی روزنامه‌نگاری در افغانستان تدریس و به‌حیث نویسنده همکار با فصلنامه‌ی کمیسیون حقوق بشر افغانستان کار کرده است و اکنون در آلمان زندگی می‌کند.
مطالب مرتبط

ترک پاسخ به دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

نوشته های دیگر

آخرین نظریات شما