مفهوم «میان فرهنگی» به طور رسمی و گسترده در دهه های اخیر مطرح شدهاست. موضوع میان فرهنگی به صورت جدی برای نخستین بار در دهه های 1950 و 1960 میلادی پس از جنگ جهانی دوم و با «شروع روند مهاجرت های گسترده به کشورهای صنعتی» شکل گرفت. این مساله در دهه 1970 و 1980 میلادی، در اوج جنگ سرد و عصر رقابت ابر قدرت های غربی و شرقی از دایره گفتمان علمی و دانشگاهی خارج نشد، بلکه در آن شرایط با رویکرد و نسخهی «توسعه مطالعات میان فرهنگی در زمینه آموزش و جامعه شناسی» ظهور نمود و در این دوره، تأکید بر اهمیت شناخت تفاوت های فرهنگی و نیاز به گفتمان های میان فرهنگی به شدت افزایش یافت. گفتمان میان فرهنگی، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و هژمونی ایالات متحده آمریکا در دهه های 1990 و 2000 میلادی، تحت تأثیر گسترش ارتباطات جهانی و رسانه های نوین، تفاهم و تعامل میان فرهنگی با پارادایم «جهانیشدن و تغییرات فرهنگی» رُخ نمایان کرد. در حال حاضر سادهترین تعریف این است که جهانیشدن میان فرهنگی به فرآیند و تعاملات اطلاق می شود که به واسطه آن فرهنگ ها و جوامع مختلف از طریق فن آوری، رسانه ها، تجارت، مهاجرت و ابزارهای ارتباطی به یکدیگر نزدیک می شوند.
نسبت مطالعات میان فرهنگی و جهانی شدن
در این میان مفهوم، «میان فرهنگی» به معنای توانایی تعامل و همزیستی مسالمت آمیز و سازنده میان فرهنگ های مختلف تلقی می گردد. ادوارد تی هال، یکی از پیشگامان مطالعات میان فرهنگی، مفهوم «فضای شخصی» و «زمان فرهنگی» را معرفی کردهاست. وی بر اهمیت تفاوت های فرهنگی در ارتباطات تأکید داشت. فردیناند تونیس، نظریه پرداز حوزه میان فرهنگی به بررسی «جامعه شناسی میان فرهنگی و تفاوت های اجتماعی و فرهنگی» پرداخته است. او مفاهیم مجموعه ای از روابط شخصی و نزدیکی جامعه مدرن را معرفی نموده است. چاندرا کپلانی، پژوهش های در «زمینه ارتباطات بین فرهنگی، تنوع فرهنگی در سازمان ها و اثرات جهانیشدن بر فرهنگهای محلی انجام دادهاست». او بر اهمیت فهم تفاوت های فرهنگی در مدیریت و رهبری سازمان ها اشاره کرده است. بنابراین، بحث «میان فرهنگی» شاه بیت مساله جهانیشدن میان فرهنگی تلقی میشود و رابطه مقوله جهانی شدن و مباحث میان فرهنگی دوسویه و معنیدار است. در واقع میان مطالعات میان فرهنگی و پدیده جهانی شدن نسبت مستقیم وجود داشته و با این طرز تلقی روند جهانیشدن با مقوله جهانیشدن فرهنگی راحت تر و بدون مقاومت فرهنگ های بومی قابلیت کاربست پیدا می کند و با موانع کم تری نهادینه می شود.
رسانه ها و مهاجرت، ابزارهای جهانی شدن میان فرهنگی
در دنیای امروزی رسانه ها و مهاجرت با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و علاوه بر آن، به عنوان ابزار جهانی شدن میان فرهنگی نقش داشته است. دیوید هلد، از برجسته ترین نظریه پردازان جهانی شدن، بر تأثیر رسانه ها بر فرآیند جهانی شدن تأکید دارد. او معتقد است که «رسانه ها می توانند به طور مؤثری مرزهای جغرافیای و فرهنگی را ازبین ببرند و زمینه های جدیدی برای تعاملات میان فرهنگی فراهم کنند». مانوئل کاستلز، جامعه شناس اسپانیایی، مفاهیم کلیدی ای مانند «جامعه شبکه ای و جهانی شدن» را معرفی نموده است. او در آثار خود تأکید دارد که رسانه ها نقش اساسی در دیگرگونی های اجتماعی و فرهنگی دارند و می توانند به ویژه در فرایندهای مهاجرت و جهانیشدن، به ایجاد شبکه های ارتباطی میان فرهنگ ها و هویت ها کمک کنند. بنابراین، رسانه ها نه تنها به انتقال اخبار و اطلاعات می پردازند، بلکه می توانند به عنوان پل های ارتباطی میان فرهنگ ها و کشورها عمل کنند.
از سوی دیگر، مهاجرت با ایجاد تنوع فرهنگی در جوامع جدید،می تواند فرصت ها و چالش های زیادی به همراه به داشته باشد. هم زمان، رسانه ها در فرآیند ادغام، همسویی و جامعه پذیری به مهاجران کمک میکنند تا از وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور میزبان آگاه شوند. علاوه بر آن، رسانه ها بستری برای تبادل فرهنگی فراهم می کنند. این تبادل و تعاملات فرهنگی می تواند در قالب مستندها، برنامه های تلویزیونی، پادکست ها، وبلاگها و شبکه های اجتماعی باشد که به مهاجران و جوامع میزان فرصت میدهند تا تجربیات و دیدگاه های خود را به اشتراک بگذارند و از سبک زندگی و مسایل فرهنگی همدیگر آگاه شوند.
بنابراین، جهانی شدن میان فرهنگی شامل «هم زمانی و هم افزایی» فرهنگ ها، نگرشها، هویت ها و ارزش ها در سطح جهانی است. این فرآیند تحت تأثیر فاکتورهای تبادل فرهنگی، مهاجرت و رسانه ها شکل می گیرد. جهانی شدن میان فرهنگی، موجب شکل گیری فرصتی برای ارتقای تفاهم بین فرهنگی، پذیرش تنوع و بهبود روابط میان جوامع مختلف را فراهم کرده است.