در این روزها، خبر کشف بقایای جسد کبرا رضایی، زن جوان مهاجر افغانستانی، توجه افکار عمومی و رسانهها را بهخود جلب کرده است. جسد وی پس از حدود ۵۰ روز مفقودی، ابتدا بهطور ناقص در میان زبالههای شهرستان پیشوا -که در نزدیکی تهران قرار دارد- کشف، و سپس باقیماندهی آن در منزل یک مرد ایرانی ۳۲ ساله شناسایی شد. این فرد که از همکاران کبرا بوده، پس از ارائهی شواهد فنی از سوی پلیس، به قتل عمد و مثلهکردن جسد اعتراف کرده است.
در این نوشتار تلاش میشود با نگاهی بیطرفانه، ابعاد مختلف این پرونده از منظرهای حقوقی، رسانهای و اجتماعی بررسی شود.
ماجرای قتل
کبرا رضایی که به «شقایق رضایی» مشهور بود، دختر 26 ساله بود که حدود 52 روز پیش یا بهتاریخ 20 حمل امسال، پس از خروج از محل کارش در کارخانه تولید جاروبرقی واقع در منطقه صنعتی پاکدشت، دیگر به خانه بازنگشت. خانواده او که پیشتر تماسهایشان بیپاسخ مانده بود، پس از دوروز بیخبری، موضوع را به پولیس گزارش دادند. چند هفته بعد، در اوایل ماه ثور، بخشهایی از جسد مثله شده در یکی از محلههای اطراف پاکدشت داخل سطل زباله پیدا شد؛ این بقایا که شامل یک دست و پا بودند، با اسید تخریب شده و قابل شناسایی فوری نبودند. پولیس از خانواده کبرا درخواست کرد تا برای شناسایی احتمالی همکاری کنند. ابتدا خانواده تصور نمیکردند این جسد متعلق به دخترشان باشد، اما پس از انجام آزمایش DNA توسط پزشکی قانونی، هویت بقایا بهطور قطعی به کبری رضایی نسبت داده شد.
در مورد انگیزه قتل کبرا اطلاعات دقیقی در دست نیست. اما اطلاعاتی در شبکههای اجتماعی دست بهدست میشود که تاحدی دلایل این قتل را مشخص کرده است. بتول حیدری استاد پیشین دانشگاه که سابقه تحصیل و زندگی در ایران را دارد، چنین نوشته است: «تحقیقات پولیس و اظهارات خانواده، مظنونی را مشخص کرد: علی خالقی، نگهبان ۳۲ ساله کارخانه، متأهل و از افراد مشکوک محل کار. گفته میشود که کبرا پیشتر در یکی از بخشهای حسابداری کارخانه فعالیت میکرده و متوجه سرقتهایی از تجهیزات و لوازم محل کار توسط این نگهبان شده بود. پس از آن، علی خالقی برای جلوگیری از افشای دزدیهایش، تلاش میکند با تهدید و سپس ابراز علاقه، کبری را ترسانده و ساکت نگه دارد. طبق شواهد، در روز حادثه (احتمالاً حوالی ۲۰ حمل)، کبرا برای انجام امور حسابداری تا دیروقت در کارخانه مانده بود. هنگام خروج، با علی خالقی مواجه میشود که بار دیگر به او ابراز علاقه میکند. کبرا با قاطعیت به او پاسخ میدهد که نامزد دارد و فقط بهخاطر درآمد برای جهیزیهاش آنجا کار میکند و قصد افشای چیزی ندارد، اما هشدار میدهد که اگر مزاحمتها ادامه یابد، موضوع را با همسر او در میان خواهد گذاشت. علی خالقی که نسبت به حرفهای کبری بیاعتماد بود و ترس از لو رفتن دزدیهایش را داشت، در یک درگیری ناگهانی، کبری را به قتل میرساند. سپس جسد را مخفی کرده و تلاش میکند با استفاده از اسید، شواهد را از بین ببرد؛ اما موفق نمیشود جسد را بهطور کامل معدوم کند. بخشی از اعضای بدن او را در کیسهای قرار داده و در سطل زبالهای عمومی رها میکند».
با کشف این بقایا و تطبیق آن با لیست افراد ناپدیدشده، پلیس بار دیگر خانواده رضایی را فراخواند. پس از تأیید هویت از طریق DNA، بررسی سیگنال تلفن همراه کبرا نشان داد که آخرین مکان تلفن، منزل نگهبان بوده است که پس از قتل، لوازم و وسایل او را به خانه خودش پنهان کرده است.
پیامکهای رد و بدلشده بین آن دو نیز توسط پولیس کاملا بررسی میشود که نشان از تهدید و ترس علی خالقی از افشای دله دزدیهایش است.
با این مدارک، علی خالقی بازداشت شد و پس از چند روز انکار اولیه، نهایتا به قتل اعتراف کرد. یکی از بازداشتشدگان مرتبط نیز آزاد شد و پرونده علی خالقی تبعه ایران اکنون به عنوان متهم اصلی، به مراجع قضایی ارجاع و خودش به زندان منتقل شده است. این پرونده تحت بررسی فرماندهی انتظامی شهرستان پیشوا و مقامات قضایی قرار دارد.
بعد حقوقی
پروندهی کبرا رضایی به لحاظ حقوقی شامل چند جرم جدی است: قتل عمد، مثلهکردن جسد و تلاش برای از بین بردن آثار جرم با استفاده از اسید. مطابق قوانین کیفری ایران، این جرائم مشمول مجازاتهای سنگین از جمله قصاص هستند.
از آنجاییکه خانواده کبرا مهاجر هستند و شاید اقامت رسمی هم در ایران نداشته باشند، بررسی پروندهی او و امثال وی، ممکن است تحت فشارهای امنیتی، سیاسی یا فرهنگی قرار گیرد و خانواده قربانی دسترسی محدودی به وکلای مدافع، رسانه یا حمایتهای اجتماعی داشته باشد. از این لحاظ، بررسی دوسیه این مقتول دارای چالش و پیچیدگی زیادی است.
بعد رسانهای
تحلیل واکنش رسانههای رسمی ایران نشان میدهد که این قتل عمدتاً در سطح محلی و با حذف اطلاعاتی همچون هویت مهاجر بودن مقتول پوشش داده شده است. در موارد مشابه که مجرم از اتباع افغانستان بوده، رسانههای همان کشور پوشش گستردهتری ارائه دادهاند.
بعضی مطالعات در رسانههای انگلیسیزبان نیز از جمله گزارشهایی در وبسایتهای ناظر بر حقوق مهاجران به الگوی متداولی اشاره دارد: خشونت علیه مهاجران معمولاً یا سانسور میشود یا با جزئیات کمتری اطلاعرسانی میگردد. اما در مقابل، برخی از کنشگران و شبکههای اجتماعی افغانستانی با ایجاد هشتگی بهنام کبرا رضایی و هشتگ (Justiceforkobrarezaie) خواستار دادخواهی برای او حمایت از خانواده وی شده اند. از سوی دیگر، برخی از فعالان حقوق بشر افغانستانی نیز در پیوند به این موضعگیری و با انتشار بیانیه دادخواهی کرده اند. این در حالی است که فعالان جامعه مدنی افغانستان از کنشگران مدنی ایران انتقاد کرده اند و گفته اند که «فعالان ایرانی در قضیهی الهه حسیننژاد اطلاعرسانی قابل توجهی داشتند، اما در قضیه کبرا لب باز نکرده اند».
بعد اجتماعی
کبرا رضایی در شرایطی زندگی میکرد که میلیونها مهاجر دیگر در ایران نیز با آن مواجهاند: محدودیت در دسترسی به بیمه، خدمات بهداشتی، آموزش رسمی و حمایتهای قانونی. براساس گزارش اخیر دیدهبان حقوق بشر (Human Rights Watch)، مهاجران افغانستانی در ایران بهطور روزافزون با خطر اخراج، بازداشت خودسرانه و محدودیتهای قانونی روبهرو هستند.
حاشیهنشینی اجتماعی یکی از فاکتورهای مهم در افزایش آسیبپذیری گروههای مهاجر است. در چنین بسترهایی، خشونت جنسیتی، جنایتهای فردی، و همچنین عدم پیگیری عادلانه پروندهها احتمال بیشتری دارد.
نتیجهگیری
پرونده کبرا رضایی صرفاً پروندهی قتل نیست؛ بلکه رویداد فاجعهآمیزی است که در تلاقی چند واقعیت اتفاق افتاده است: حضور پرچالش مهاجران در ایران، ضعف حمایت ساختاری، و عملکرد دوگانهی رسانهها در روایتگری. در چنین حالتی، چگونگی برخورد نظام قضایی ایران و شیوه روایتگری رسانههای ایرانی، مهمترین پرسش در پیوند به این قتل است