اشاره
عدالت، فضای مصونی است که شهروندان به گونهای برابر در آن، با داشتن حقوق یکسان در کنار هم زندگی میکنند. این بستر، از مولفههای ضروری، جهت زندگی صلحآمیز و عاری از خشونت بهحساب می رود. اما عدالت یک مفهوم وسیع است و ابعاد گسترده دارد که در این میان، یکی از جلوههای آن، عدالت انتقالی است. عدالت انتقالی به مجموعهای از فرآیندها و سازوکارهایی اطلاق میشود که به منظور بازسازی جامعه پس از دورههای بحران یا جنگهای داخلی و نقض گسترده حقوق بشر طراحی شدهاند. هدف این فرایندها شامل محاکمه مجرمان، کشف حقیقت و آشتی اجتماعی است که به بهبود روابط میان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی کمک میکند (الکساندر، ۲۰۱۵). یکی از مهمترین ابعاد این نوع عدالت، ایجاد کمیسیونهای حقیقتیابی است که نقش مهمی در شفافسازی وقایع و اعاده حقوق قربانیان ایفا میکند (سازمان ملل متحد، ۲۰۰۴). در بسیاری از کشورها، این فرآیندها به عنوان ابزاری برای جلوگیری از خشونتهای بیشتر و ایجاد صلح پایدار مورد استفاده قرار میگیرند (گزارش کمیسیون حقیقت و آشتی آفریقای جنوبی، ۱۹۹۸). «اصطلاح عدالت انتقالی در دههی پایانی قرن بیستم ظهور کرد. این مفهوم با اوضاع جوامعی که شاهد جنایات هولناک ضد بشری بوده اند، و در تلاش گذار به جامعه با ثبات و دارای صلح پایدار و مبتنی بر عدالت و استقرار نظام دموکراسی اند، پیوند خورده است. هدف عدالت انتقالی برخورد با بی عدالتیها و جنایتهای گسترده ضد بشری و جستجوی راه های گذار از بحرانهای ناشی از آن است. تطبیق عدالت انتقالی پیش شرط اساسی رسیدن به صلح پایدار، نظام دموکراتیک، حاکمیت قانون و تأمین عدالت و حقوق بشر در کشورهایی است که شاهد جنایات گسترده علیه بشریت بوده اند» (گروه تحقیقی عدالت انتقالی شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر افغانستان، 1390: 25).
مردم جهان از سالها به این سو، برای تحکیم این مهم، مبارزه کرده و قربانی دادهاند و امروز نیز، دارند قربانی میدهند. باتوجه به اهمیت و ضرورت پروسه عدالت انتقالی در جامعه افغانستان، شهروندان کشور ما به این عنصر نیاز دارند. برای این که بتوان به عدالت انتقالی در این کشور دست یافت، باید زمینههای داخلی و بینالمللی تطبیق و تحکیم آن فراهم شود که بدون شک بهابزار و عوامل مؤثری ضرورت داریم. در کنار عوامل تاثیرگذار فرهنگی، سیاسی و دیپلماتیک دیگر که بیشتر از سوی دولتها و سازمانها انجام میشود، یکی از ابزارهای که در زمینهسازی برای تحقق عدالت انتقالی خیلی کمک میکند، استفاده روشمند و مطلوب از رسانهها است. دانشمندان علوم ارتباطات، رسانهها را ابزاری برای جامعهسازی، راهنمایی، رهبری و آموزش جامعه می دانند. با این ابزار می توان ایده خلق کرد، آن را پرورش و به دیگران انتقال داد و در صورت که استفاده روشمند صورت گیرد، قدرت اجتنابناپذیری در تحقق این آرمان انسانی دارد.
اما پرسشی مطرح میشود که چگونه میتوان از رسانهها در این حوزه بهطور موثر و مفید استفاده کرد. در پاسخ میتوان گفت که باید ضمن شناخت از کارکردهای رسانههای جمعی، راههای استفاده مطلوب از آنرا نیز شناسایی کنیم. بههمین منظور، در قدم نخست بهصورت گذرا، به کاکردهای رسانههای جمعی میپردازیم و سپس در ورای این کارکردها، بحث تقویت عدالت انتقالی را مورد بررسی قرار میدهیم.
کارکردهای رسانهها در جامعهی امروز
در تعریف لغوی رسانه چنین آمده است: وسیلهای که اخبار و اطلاعات را به مردم میرساند؛ مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجله و شبکههای کمپیوتری، سیدیها، ویدئو و… میباشند. و در دانشنامه علوم اجتماعی رسانه (رسانه جمعی)، بدین گونه تعریف شده است: رسانههای گروهی یک نهاد اجتماعی را تشکیل میدهند که به تولید و توزیع دانش در حیطهای فراتر از کلمات میپردازد و دارای مشخصههای برجسته و بارزی چون استفاده نسبی از فنآوری پیشرفته در تولید و پخش پیامها هستند» (رحیمی، 1393: 93).
بهصورت کلی، رسانهها دارای وظایف گوناگون و کارکردهای متفاوتی در جوامع هستند. بعضی متفکران «نظارت بر محیط»، «آموزش یا انتقال فرهنگ»، «سرگرمسازی و ایجاد اوقات فراغت»، «راهنمایی و رهبری»، «ایجاد همبستگی» و… را از کارکردهای مثبت رسانهها میدانند. برخی از متفکران عرصه ارتباطات، از تأثیرات قوی، محدود و مشروط رسانهها نیز طی سالیان دراز سخن گفته اند. هارولد لاسول، از جمله کسانی است که پیام رسانهای را، همچون گلولهای توصیف کرده است که بر مغز مخاطبان شلیک میشود. اما در مقابل، بعضی از منتقدان مکتب فرانکفورت، رسانهها را نهابزاری برای پویایی جوامع، بلکه وسایل و صنایع فرهنگ میدانند.
لذا میتوان گفت که در صورت از رسانهها بهطور روشمند استفاده کنیم، کارکردهای گستردهای دارند که برای شکلدهی بستری برای تقویت عدالت انتقالی کارساز هستند.
رسانههای تبیعدی؛ قدرت اجتنابناپذیر
با اینکه، آمار فعالیت رسانههای جمعی نسبت به دو دهه جمهوری از نظر کمی و کیفی بسیار تغییر کرده است و روند نزولی خود را میپیماید، اما وجود رسانههای بینالمللی در سطح کلان و شکلگیری رسانههای کوچک در خارج از کشور که اصطلاحا به آن «رسانههای تبیعدی» نیز گفته میشود، امیدواریها نسبت به حفظ جریان آزاد اطلاعات را در میان مخاطبان افغانستانی ایجاد و تقویت کرده است. با اینکه رسانههای ملی و محلی (چه آزاد و چه دولتی) بهدلیل سلطهی سانسور و فضای خودسانسوری نتوانسته و نمیتوانند، بیطرفانه و مستقلانه در جمعآوری و انتشار خبرها و گزارشها گام بردارند، اما شکلگیری آمار قابل توجهی از رسانههای جریانساز در فضای تبعید، توانسته اند توجه مخاطبان را جلب و فضای نقد را حفظ کنند. البته باید یادآور شوم که رسانههای کلان در خارج از افغانستان باتوجه به سیاستگذاریها و منافع کلان اقتصادی که دارند، خط و نشان مشخصی را دنبال میکنند که ممکن است در بسیاری جهتها، همسو با منافع مردم افغانستان نباشد. این مساله، قابل بحث است و جای آن در این نوشتار نیست.
اگرچه گرایش مخاطبان روز به روز بهسوی شبکههای اجتماعی از جمله یوتیوب، تیکتاک، فیسبوک و انتساگرام بیشتر میشود، اما با آنهم بخشی از زندگی شهروندان را، تعقیب برنامهها و مطالب تلویزیونی، رادیویی، مطبوعاتی و یا شبکههای اجتماعی-رسانهای شکل میدهد. هرچند در این میان، به دلیل کمسوادی و یا بیسوادی اکثر جامعه، مخاطبانِ مطبوعات نسبت به دیگر رسانهها، کمتر و خاص تر اند. بنابراین، بهطور کلی میتوانیم بگوییم که در شرایط کنونی، مردم بهنحوی ارتباطی نزدیکی با رسانهها دارند و پیامهای رسانهای از مجراهای مختلف (چه مستقیم و یا غیر مستقیم) به مخاطبان افغانستانی منتقل میشود. این را نیز یادآور شوم که بخشی از مهمترین فعالیتهای رسانههای تبعیدی، تمرکز بر حوزه حقوق بشر است که طبیعتا پروسه عدالت انتقالی را شامل میشود.
حالا که کارکردهای رسانهها و بهخصوص رسانههای تبعیدی، مشخص شد؛ مساله تقویت یا زمینهسازی برای عدالت انتقالی را از این مجرا مطالعه میکنیم، تا روشن شود چگونه از ابزارهای ارتباطی همچون رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی میتوان خصوصا در فضای مهاجرت، در راستای تحقق عدالت انتقالی میتوانیم بهره ببریم.
باسوادسازی جامعه
از نخستین کاکردهای رسانهها، آگاهسازی جامعه و تقویت سواد در یک کشور است. بسیاری از متفکران علوم ارتباطات، یکی از معیارهای اساسی توسعهیافتگی در کشورها را نیز سوادآموزی میدانند که با خدمات آموزشی و نهاد رسانه ارتباط تنگاتنگ دارد. پدیده سواد با عدالت انتقالی ارتباط معنیدارد. شاید پرسیده شود که چگونه میان این دو مفهوم ارتباط منطقی وجود دارد. در پاسخ باید گفت که با اینکه از عمر پروسهی بهنام عدالت انتقالی سالها میگذرد، در بسیاری از کشورها، از جمله افغانستان، مردم عام بهطور کلی با پروسه عدالت انتقالی بیگانه اند و سطح آگاهی جامعه از مباحث مرتبط به حقوق بشر در حوزه بینالملل خیلی پایین است. دلیل این بیخبری، از ناآگاهی و نبود آموزش در جامعه ریشه میگیرد.
به عبارت دیگر، شهروندان یک کشور، زمانی برای تطبیق عدالت انتقالی عملا گام میگذارند و تلاش بهخرج میدهند که درکی از نقش، اهمیت و پیامدهای این پروسه داشته باشند. یعنی تا زمانی که جامعه تعریف، جایگاه و نقش عدالت انتقالی را در زندگی اجتماعی و فردی خود ندانند، امکان تلاش و فداکاری برای تحقق آن نیز از سوی جامعه وجود ندارد. حقیقت این است که «جوامعی که نتوانند مسایل و مشکلات خود را بشناسند و در صدد یافتن راه حل برای آن برآیند، نمی توانند به حیات خود ادامه دهند و در نتیجه فناپذیر هستند. پیش از آن که بتوانیم با مسایل و مشکلات مبارزه کنیم، باید در درجه اول اول از آنها آگاه باشیم و آنها را بشناسیم» (بدیعی، 205).
اینجاست که پای رسانه و ابزارهای ارتباطی بهمیان میآید و نقش آگاهیبخشی رسانهها بهعنوان، محور محرک جامعه بهسوی توسعه مطرح میشود. امروزه کارکردهای سه گانه وسایل ارتباط جمعی (خبری، آموزشی، تبلیغ و سرگرمی) نزد آگاهان و متفکران ارتباطات، شناخته شده است. توجه به نقشهای آموزشی و آگاهیدهی رسانهها، میتواند زمینهساز نهادینهسازی فرهنگ و سواد در جامعه شود.
به نقل از دنیس مککوایل، نظریه پرداز ارتباطات و رسانهها، در زمینه نقش رسانهها در دگرگونی ارزش های فردی و اجتماعی جوامع میتوان به یکی از پارادایمهای مسلط در حوزه ارتباطات و توسعه در دهههای 60 تا 70 میلادی اشاره کرد که به رسانهها بهعنوان موتور دگرگونی و تغییر ارزشهای جوامع سنتی و ورود به جامعه مدرن تأکید میشود. براساس این نظریه، رسانه به انتشار یا اشاعه نظام ارزشی کمک می کند که خواهان نوآوری، تحرک، موفقیت و مصرف است.
دانیل لرنر جامعه شناس امریکایی و از پیروان این رویکرد در کتاب «گذر از جامعه سنتی؛ نوسازی خاور میانه» معتقد است که رسانه میتواند به فروپاشی سنتگرایی- که معضلی برای نوسازی محسوب میشود- کمک میکند. این کار به بالارفتن انتظارات و توقعات، بازشدن افقها، توانا شدن مردم به تخیل ورزیدن و خواهان جایگزینی شرایط زندگی بهتر برای خود و خانواده عملی میشود» (کاظم زاده، و کوهی، 1389: 191 و مککوایل، 1382: 144).
هرچند این دیدگاه مورد تأیید و رد بسیاری از متفکران عرصه ارتباطات جهان سوم قرار گرفته است، اما بهعنوان یک تز نشان میدهد که مطبوعات نقش تأثیرگذار جهت توسعهبخشی جوامع دارد و روزنامهنگاران میتوانند با به کارگیری مولفههای مربوط به عدالت انتقالی در رسانهها، مخاطبان را با این پدیده آشنا بسازند. این آشناسازی، نوع اهمیتدهی را به بار میآورد. وقتی موضوعی از لحاظ اجتماعی و آگاهانه برای شهروندان اهمیت پیدا کرد، بدون شک برای ایجاد و تحکیم آن تلاش میکنند. شاید یکی از دلایل عدم توجه به عدالت انتقالی در این کشور، عدم شناخت دقیق این مسأله از سوی شهروندان و ناقضان ارزش های حقوق بشری است.
حمایت از پروسههای عدالتخواهی
افغانستان کشور جنگی، پر جنجال و دارای ناقضان حقوق بشر زیادیهست. در این جغرافیا، جنایتهای جنگی وافر صورت گرفته و حقوق بشر بسیار نقض شده است. هستند انسانهای که برای دادخواهی از حقوق مظلومان، عدالتخواهی میکنند. در کنار سایر نهادهای مدافع حقوق انسانی، رسانهها از مهم ترین کارگزاران حمایت از چنین برنامهها استند. حمایت از این پروسهها، از وظایف اصحاب رسانهها، خصوصا رسانههای تبعیدی به شمار می رود. خبرنگاران با پوشش جدی و فراگیر چنین برنامهها می توانند در روند تأمین عدالت کمک کنند. نشر و پخش نشستها، حرکات و برنامههای که با محور عدالتخواهی انجام میشود، گام موثر جهت تامین روند عدالت در اجتماع است.
شناسایی و افشای جنایتکاران جنگی از طریق گزارشها، تبصرهها و تحلیلهای بیطرفانه، از شاخصهای مهم تطبیق عدالت انتقالی بهشمار میرود. مطبوعات در این عرصه، میتواند فعالیتهای فوق العادهای انجام دهد.
خبرنگاران و رسانهها به عنوان ناظران قدرت نمایندهها مردم، مسئولیت دارند تا چنین افراد را را علنی کنند. این کار توسط نشر گزارش های تحقیقی و اجتماعی صورت میگیرد.
انتقال پیام قربانیان
حمایت از قربانیان جنگ و خشونت، از جمله نقشهای اجتماعی رسانهها در عرصه تقویت روند عدالت انتقالی است. متاسفانه طی بیست سال گذشته، بهدلیل سیاستگذاریهای که ریشه در نوسازی غربی داشت، توجه آنچنانی از سوی رسانهها به قربانیان صورت نگرفت. بازتاب ویرانیهای زندگی قربانیان خشونت و جنگها در کشور، رویکرد ملی و توسعهبخش رسانهای نیاز دارد که از سالها بهاین سو در فضای رسانهای افغانستان وجود نداشته است. اما اکنون که نسبتا دیر هم شده است، رسانههای جمعی با تأکید بر عنصر «توازن» و اصل «شرافت حرفهای» میتوانند از مردم آسیبدیده نمایندگی کنند و صدای آنان را به گوش جهان برسانند. روزنامهنگاران می توانند طی گزارشهای رسانهای، مقالههای مطبوعاتی و یا دیگر ژانرهای ژورنالیستی، از حقوق مردم دفاع و چالش های اجتماعی را مطرح کنند، بدون شک، از بزرگترین مشکل اجتماعی، عدم رسیدگی به پروندههای کشتارهای جمعی و جنایتهای بشری است که طی سالها در کشور اتفاق افتاده است و خبرنگاران با باز کردن این پروندهها میتوانند در صف عدالتخواهان قرار گیرند.
روزنامهنگاران در فضای مهاجرت می توانند با نشر گزارشهای مربوط به تراژدیهای انسانی و جنایتهای عریان، نابرابریهای اجتماعی و امثال آن، به آگاهی جامعه بیفزایند، روند عدالت طلبی را در روان اجتماعی ایجاد کنند و از جهتی، با نشر چنین گزارشها، ناقضان حقوق انسانی را شناسایی و نهادهای دافع از حقوق بشر معرفی کنند.
نتیجهگیری
در دنیای، دیجیتالی امروز که بهسوی اطلاعاتی شدن روان است، وسایل ارتباط جمعی بهمفهوم قدیم و جدید آن نقش بهسزای در جامعه دارند. این وسایل امکان دارد روزنامههای پرتیراژ، نشریههای علمی، رادیو-تلویزیونها و یا هم شبکههای اجتماعی باشند. مهم این است که ابزارهای مذکور را نمیتوان حذف کرد و یا نادیده گرفت. بنابراین، استفادهی موثر و کارشناسیشده از وسایل ارتباطی جهت تحقق آرمانهای انسانی و توسعهی بشری در همهجای دنیا، بهخصوص افغانستان اهمیت زیادی دارد. دولتمردان، نویسندگان و نهادهای حقوق بشری میتوانند با مطالعهی دقیق وضعیت امروز افغانستان، از رسانهها بهعنوان نیروی تأثیرگذار جهت تحقق ارزشهای مدنی کمک گیرند. یکی از این زمینهها، امکان کمک به تطبیق عدالت انتقالی و حمایت از پروسههای عدالتخواهی و باسوادسازی جامعه بهوسیله رسانهها است.
پینوشتها
- الکساندر، جاناتان. (۲۰۱۵). عدالت انتقالی: اصول، چالشها و ابزارها. انتشارات دانشگاه هاروارد.
- بدیعی، نعیم، جایگاه، رسالت و مسئولیت اجتماعی روزنامهنگار از دیدگاه خوانندگان، فصل نامه علوم اجتماعی،
- رحیمی، محمد عیسی، (1393)، تکثر رسانهها و تأثیر آن بر فرهنگ آیندهی افغانستان، پژوهشهای منطقهای، شماره 4
- کاظم زاده، موسی و کمال کوهی، (1389)، نقش وسایل نوین ارتباط جمعی در توسعه فرهنگی، موانع و راهکارها، نامه پژوهش فرهنگی، سال دوازدهم، شماره دوازدهم، زمستان
- گروه تحقیقی عدالت انتقالی شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر افغانستان، (1390)، دستنامه آموزشی عدالت انتقالی، کابل: مطبعه مولانا
- سازمان ملل متحد. (۲۰۰۴). راهنمای عدالت انتقالی: اصول و روشها. دفتر حقوق بشر سازمان ملل.
- گزارش کمیسیون حقیقت و آشتی آفریقای جنوبی. (۱۹۹۸). گزارش نهایی کمیسیون حقیقت و آشتی