محمد امین رسالت؛ ماستر روابط بینالملل
سال گذشتهی میلادی برای من با سردی زمستان ۱۴۰۲ آغاز شد. دشوار است روزهای سردی را از یاد برم که برای کار در دفتر حاضر میشدم و هزینهی گرم کردن دفتر برای سازمان سنگینی میکرد. این وضعیت و فضا باعث شد که من از ناحیهی امن خود بیرون شوم. به بیان دیگر، هرچند زمستان سرد بود؛ اما روح امید و انگیزه برای من بیش از هر زمان دیگر گرم بود و در راستای اهداف تعیین شدهی خویش بیوقفه و حساب شده تلاش میکردم. هرچند در برخی موارد به نتیجهی مطلوب نرسیدم؛ اما پرتو و تجربهای شد برای پیمودن راههای تاریکتر و مسیرهای باریکتر.
در آغاز سال میلادی تصمیم گرفتم بورسهای تحصیلی کشورها را تعقیب و پیگیری کنم. هرچند وضعیت و شرایط و زندگی خانوادگی محدودیتهای متعدد ایجاد کرده بود و با فرض موفقیت، رفتن شاید ناممکن یا دشوار مینمود؛ ولی دست از تلاش و فعالیت نکشیدم و در مسیر تحقق اهداف آهسته و پیوسته به تکاپو و حرکت ادامه دادم.
در گام نخست به بورسیهی تحصیلی پاکستان برای مقطع ماستری مرتبط با رشتهی تحصیلی مقطع لیسانس درخواست دادم: معلومات و اسناد و مدارک لازم و الزامی را آماده و در سیستم ثبت معلومات بارگذاری کردم. مدتی از ارسال درخواستی گذشت و قرار شد برای تکمیل روند عکس پاسپورت خود را ارسال و بارگذاری کنم؛ اما به دلیل نداشتن پاسپورت درخواستی نیمهتمام ماند. در همان مرحلههای نخستین دست رد بر سینه خوردم، اما به آن اعتنایی نکردم و برای فرصت بهتر برنامه ریختم و تلاش کردم.
در مرحلهی دوم، در بورس تحصیلی ترکیه برای مقطع دکترا و مرتبط با رشته ماستریام درخواست دادم. تمام مراحل ثبت درخواستی و تهیهی اسناد و مدارک با موفقیت پیشرفت و وارد مرحله انتخاب رشته شدم. بهمنظور افزایش احتمال قبولی، در انتخاب رشتهها، تهیهی اسناد و انتخاب دانشگاهها دقیق و حساب شده عمل کردم. چون در روزها سرعت انترنت پایین بود، سحرهای سرد زمستانی را برای مطالعهی معلومات دانشگاهها و افزایش کیفیت پروپوزال مقطع دکترا اختصاص دادم و پیوسته مطالعه یا نوشته میکردم.
سرانجام بیخوابیهای صبحگاهی نتیجه داد، سپیدهدم امیدواری پدیدار گشت و برای سپری نمودن امتحان کتبی، فرصت حضور یافتم. تا اینجای کار، راه را درست پیموده بودم. در حساب ایجاد شده، کارت ورود به امتحان بارگذاری شده بود و شرایط امتحان، تاریخ امتحان، تعداد پرسشها و مدت پاسخگویی در آن مشخص شده بود.
محل امتحان اما به زبان ترکی نگارش یافته بود و من از آن چیزی نمیدانستم. اندک مدتی را پرس و جو کردم و موفق به موقعیتیابی محل برگزاری امتحان نشدم؛ ولی روح امیدواری، این نیروی محرک زندگی، هنوز در من نفس میکشید و مطمین بودم، تا بنبست فاصلهی زیاد دارم و برای پیمودن ادامهی مسیر، روزنهای رو به تجلی باز خواهد شد.
تا این دم با هیچکس این موضوع را در میان نگذاشته بودم و بنا این بود که با کسی در میان نگذارم و حتا خانمم هم از این موضوع بیخبر بود؛ تنها کسانی میدانستند که توصیه نامهها را امضا کرده بودند و شاید هم شکاکانه به موضوع مینگریستند. باور و برنامه دارم که هر فعالیت تا به مرحلهی دستاورد نرسد، آن را با کسی در میان نگذارم.
در ایمیل دریافت شده ضمن بیان شرایط و چگونگی حضور در صحنهی امتحان، تذکر داده شده بود که تاریخ و محل امتحان به دلایل امنیتی باکسی در میان گذاشته نشود و در صورت وقوع حوادث به دلیل همگانیسازی زمان و محل برگزاری، مسوولیت به عهده خود شخص خواهد بود. به هر حال، سرانجام از یک طریق دریافتم و فهمیدم که امتحان در لیسه ذکور افغان ترک برگزار میشود.
تا برگزاری امتحان دو ماه فرصت باقی مانده بود و قرار بود امتحان در ۱۸ می ۲۰۲۴ دایر گردد. در این مدت منابعی که در حل سوالات یاریکننده بود را شناسایی و دریافت و روی برنامه مطالعه کردم. ۴۰ سوال ریاضی، ۲۰ سوال هندسه و ۲۰ سوال تست هوش و این ۸۰ سوال باید در ۱۰۰ دقیقه پاسخ داده میشد.
نمونه سوالات با ده درصد پاسخها برایم ایمیل شده بود. این دو ماه برقآسا سپری شد و من هم کموبیش در خم و پیچ معادلات و افادههای الجبری، فورمولهای هندسی و شگردهای حساب و الجبر بیوقفه پرسه زدم. هر برنامهی مطالعاتی دیگر را موقتا کنار گذاشتم و پیوسته منابعی که در آزمون پیشرو برایم مفید به نظر میرسید را مطالعه میکردم. روزها در وظیفه بودم و شب تا بچههایم بیدار بودند، این فرصت برایم میسر نبود. پس برای اینکه به هدف برسم، اول شب را وقتتر خواب میکردم و سپیدهدم، درست زمانی که احتمال مزاحمت بچهها منتفی بود، منابع را مطالعه و کار میکردم.
البته عادت من این است که برنامههای مطالعاتی خود را در اول صبح تنظیم میکنم؛ زیر در این لحظهها از یک سو ذهن تازه و آماده پذیرش مطلب و از سوی دیگر، محیط مناسب برای مطالعه فراهم است و جز صدای حرکت قلم در روی کاغذ، صدای دیگر قابل شنیدن نیست. در دوران تحصیل مقطع ماستری نیز من روش مشابه داشتم. روزها در دفتر کار میکردم، وقتی به خانه بر میگشتم ضمن گذراندن اندک فرصت با خانواده و صرف نان و چای زود خواب میشدم تا اول صبح حداقل اذان صبح از خواب بیدار شوم.
سه روز مانده به امتحان بورس ترکیه در یک پس از چاشت سرد، باز هم ایمیل اطلاعاتی رسید که امتحان ۱۸ می ۲۰۲۴ در محل مشخص شده در کارت هویت برگزار میگردد. در این ایمیل سفارش شده بود که یک روز قبل از امتحان به محل امتحان رفته، موقعیت را برای خود تثبیت کنید و روز بعد یک ساعت قبل از شروع امتحان برای بررسی اسناد و جا بهجایی در اتاقها در محل امتحان حاضر شوید.
من اما در این نقطه بیاعتنایی کردم. انترنت هم وقتش پوره شده بود و منتظر بودم با دریافت این ایمیل کار ضرور برای تجدید بستههای انترنتی ندارم. از این جهت با دریافت این ایمیل خاطرم آسوده شد و بسته جدید خریداری نکردم و روز قبل از امتحان نیز به محل نرفتم. دقت نکردم که ۱۸ می، مطابق کدام روز هفته است و با یک محاسبهی غیر دقیق برای خود مشخص کردم که روز یکشنبه، هم من فرصت دارم و هم امتحان در آن روز برگزار میگردد. بیوقفه سرگرم خواندن و حل سوال الجبر و هندسه بودم و روز یکشنبه به محل برگزاری امتحان رفتم.
به جای یک ساعت، دو ساعت قبل به شاه دوشمشیره رفتم. در یافتن محل برگزاری امتحان و لیسه ذکور افغان ترک با مشکل مواجه بودم و پس از پرس و جوهای فراوان به مقصد رسیدم. برگهی ورود به امتحان در دستم بود و دم دروازه رسیدم. مسوول دروازه پرسید: شما چه کار دارید؟ با شوق و شور برگه را نشان دادم. پاسخی شنیدم که برایم خیلی دشوار تمام شد: فرصت را از دست دادید، امتحان دیروز سپری شد. اینجا همه چیز را از داست دادم: کار اندک نبود، تلاشهای 4 ماهه به صفر تقرب کرده بود. تمام دیوارهای هدف و آرزو و فعالیتها در نتیجه یک بیاحتیاطی به یکبارگی فروریخت. آنگاه با خود گفتم: یک آن غفلت یک عمر حسرت در پی دارد.
با ذهن آشفته بهخانه برگشتم، بسته انترنت را فعال کردم، یک روز قبل از امتحان مجددا ایمیل دریافت کرده بودم که روز شنبه امتحان برگزار میگردد؛ اما این اطلاعات را در زمان نامناسب میخواندم. فرصت از دست رفت و برای یک روز حال خوب نداشتم، آرامش و تعادلم را از دست داده بودم؛ اما روی آوارهای فروریختهی آرزوها دوباره دیوارهای دیگر بنیاد نهادم و کم کم آرامش را بازیافتم. مسیر را عوض کردم و از هدف اول دست کشیدم و برای هدف دوم برنامه ریختم: این بار مسیر زندگی شغلی را در پیش گرفتم و برای یافتن شغل مناسبتر و بهتر با درامد بیشتر برنامه ریختم و پس از یک ماه به هدف رسیدم. تلخکامی شکست اول با پیروزی مرحله دوم جبران شد و هرچند این مسیر نیز پر خم و پیچ بود. نیمهی اول سال 2024 را در تلاش بهزیستی در مرحله دوم سپری کردم و در نیمه دوم، به وضعیت مطلوب رسیدم. به راستی که «زندگی درد قشنگی است که جریان دارد»