سیدحسین انوش، عضو مجمع مدافعان حقوق بشر و یکی از فعالان موثر در این حوزه است. او پیش از این رییس اجرایی شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر أفغانستان بود و در رشته سیاست و امنیت از OSCE Academy بیشکیک قرقیزستان کارشناسی ارشد دارد. آقای انوش در ایرلند زندگی میکند و در راستای حمایت از حقوق بشری انسان افغانستانی در اروپا نیز دست از فعالیت نکشیده است. آقای انوش در گفتگو با رسانه پلسرخ میگوید که پیش از این، برونگرا بود؛ اما مهاجرت از وی، فرد درونگرا ساخته است. با این حال نتوانسته، جلو فعالیتهای وی را بگیرد؛ بلکه فرصتهای جدیدی در این راستا برایش خلق کرده است. در زیر گفتگوی رسانه پل سرخ با آقای انوش را میخوانید.
آقای انوش ممنون از اینکه وقت تان را در اختیار ما قرار دادید. میخواهم بپرسم آیا شما در تبعید هستید؟ چرا؟
بیشتر وقتها احساس میکنم در تبعید هستم، به دلیل فعالیتهایی حقوق بشری که میکنم. دلیل مهم تبعید من، بیشتر از یک دهه کار حقوق بشری با مهمترین نهاد حقوق بشری غیردولتی، یعنی شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر است؛ کاریکه هنوزهم ادامه دارد.
پس تبعید برای شما به چه معناست؟ آن را شکلی از گسست میبینید یا فرصتی برای بازسازی هویت؟
تبعید یعنی هجرت ناخواسته. من هیچ تمایلی نداشتم و حتی تصور نمیکردم که افغانستان را ترک کنم. همیشه به نیروی جمهوریت و مردم افغانستان باور داشتم و دلیل محکم ما هم خود مردم بودند که بهطور آشکار از ناامنیها رنج میبردند. تبعید برایم نه صرفاً یک گسست، بلکه پیامد مستقیم مقاومت و باور به حقوق بشر و عدالت است.
وقتی سرزمین مادریتان را ترک کردید، چه بخشی از خودتان را پشت سر گذاشتید و چه چیزی را با خودتان آوردید؟
این سؤال سختی است. احساس میکنم همه چیزم در کابل ماند. در فرهنگ بعضی از آفریقاییها این باور وجود دارد که قسمتهایی از وجود شما، مانند روحتان، ممکن است در یک جای خاص بماند و جسم شما در جای دیگری باشد. خانوادهام، دوستانم و هر چیزی که قابل تصور باشد، پشت سر ماند. اگر بخواهم خلاصه بگویم، مهاجرت مرا از یک آدم خیلی برونگرا به یک آدم درونگرا تبدیل کرد. تنها چیزی که با خودم آوردم، یک کامپیوتر با دو هارد درایو که اطلاعات شبکه در آن بود و اسناد تحصیلی که در یک بکس پشتی گذاشته بودم.
احساس میکنید که زندگی در تبعید شما را به «یک شهروند جهانی» تبدیل کرده است یا همچنان به هویت ملی و محلی خود متصل هستید؟
هنوز احساس قبل از مهاجرت را ندارم. قبلاً علاقه زیادی به سفر و گردش داشتم که ممکن است به سن و سال و هیجان آن دوران مربوط میشد. به دلیل کار و فعالیتهای روزمرهام در زمینه حقوق بشر و افغانستان، نتوانستهام به یک شهروند جهانی تبدیل شوم.
- پرسشی از امکان حیات معنوی در جهان مدرن
- روایت من از ۲۰۲۴: دیوار آرزوهایم در نتیجهی یک بیاحتیاطی فروریخت
آزادی در کشوری مانند ایرلند با آزادیای که در افغانستان به دنبال آن بودید، چه تفاوتی دارد؟
ریشه آزادی در ایرلند به چندین قرن مبارزه برای استقلال و هویت برمیگردد. در این کشور، آزادی بهطور عمیق در جامعه نهادینه شده است. آزادی در افغانستان حس و حال متفاوتی داشت. در افغانستان، احساس میکردیم در خانه خود هستیم و صاحب خانه خود. اما در ایرلند این سؤالها مطرح است: ما کی هستیم؟ از کجا آمدهایم؟ اصالت ما چیست؟
بعضاً احساس میکنم مردم ایرلند و افغانستان شباهتهایی دارند. بهعنوان مثال، مردم ایرلند خونگرم و صمیمی هستند، مثل مردم افغانستان. مغرور هستند، اما در رفاقتهایشان کاکهگی دارند. ممکن است به دلیل مهاجرت گسترده باشد که گفته میشود هفتاد میلیون ایرلندی به آمریکا، کانادا و دیگر کشورها مهاجرت کردهاند، یا هم به خاطر تجربه خشونت باشد که با معاهده ۱۹۹۸ تمام شد. به هر حال امیدوارم افغانستان هم صاحب یک نظام با ثبات شود که مالکیت نظام و آزادی در آن به مردم تعلق داشته باشد.
در اولین شب پس از ترک افغانستان، چه چیزی بیشتر از همه شما را آزار داد یا آرام کرد؟
نمیدانم جواب دقیقی برای این سؤال چیست، اما میتوانم بگویم هنوز احساس قبل از سقوط به من بازنگشته است. بهعنوان مثال، وقتی یک عکس، فیلم، موسیقی یا هر چیز زیبایی دیگری را میبینم، احساسی که قبل از مهاجرت داشتم را دیگر تجربه نمیکنم. احساس میکنم سردتر شدهام و تا هنوز ازارم میدهد.
اما اینکه چه چیزی آرامم میکند، چند ماه بعد از مهاجرت تصمیم گرفتم تمام خشم ام را که انرژی منفی است که به مبارزه و مقاومت تبدیل کنم که انرژی مثبت است و باعث آرامشم می شود.
شما در مجمع مدافعان هستید. صدای شما اکنون بلندتر است یا قبلاً تأثیرگذارتر بود؟
احساس میکنم صدای ما در افغانستان و در شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر تأثیرگذاری بیشتری داشت. ما هر روز با مدافعان حقوق بشر در تماس بودیم و متوجه بودیم که کار ما تأثیرگذار است. حالا فرصتهای جدیدی ایجاد شده و دسترسی به نهادهای بینالمللی، از جمله شورای حقوق بشر، باعث شده که صدای ما در سطح جهانی بلندتر شود. امیدوارم روزی به افغانستان برگردیم و از وضعیت حقوق بشری مردم خود محافظت کنیم.
یعنی فکر میکنید مبارزه برای حقوق بشر همیشه باید از درون کشور صورت بگیرد، یا تبعید هم میتواند بستری برای پیشبرد آن باشد؟
مهم مبارزه و هدف آن است. آدم باید از هر جایی که ممکن است مبارزه کند. بهطور طبیعی، باید در داخل افغانستان میبودیم و با مردم و دولت خود در تعامل میبودیم. اما در شرایط فعلی که فضای مدنی بسته است و کار حقوق بشر ممنوع شده، فکر میکنم مبارزه از تبعید معنای بیشتری دارد.
عدالت در جهانی ناعادلانه برای شما چه معنایی دارد؟ یک هدف دستیافتنی است یا یک رؤیا؟
بهتر است واقعبین باشیم و درک کنیم که هرجا انسانها بهصورت جمعی زندگی کنند، نزاع به وجود میآید. امیدوارم این مثال کلیشهای تلقی نشود، اما دو پسر حضرت آدم با هم اختلاف پیدا کردند و طبق روایت اکثر ادیان، یکی دیگری را کشت. میخواهم بگویم که واقعیت زندگی ما اختلاف، نزاع، خشونت و عدم عدالت است. اما هدف مبارزه این است که ما به عدالت، صلح، رفاه و آرامش برسیم، که دستیافتنی است. ممکن است این اهداف در زندگی تمام انسانها قابل تحقق نباشد اما ممکن است زندگی یک جمع کوچک را متاثر کنیم.
گفتنی خاصی اگر دارید، میشنویم.
خیلی وقتها درک غلط از حقوق بشر باعث شده که مردم با این مفهوم بیگانه بمانند. حقوق بشر یعنی اینکه شما خود و تمام انسانها را بدون در نظر گرفتن جنس، رنگ، مذهب، زبان، وزن، زیبایی یا عدم آن قضاوت نکنید و بپذیرید که قبل از هر چیزی، هر فرد یک انسان است. وقتی این اصل را در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی خود رعایت کنید، به معنای واقعی مدافع حقوق بشر خواهید بود. امیدوارم که این اصل در زندگی روزمره ما جایگاه واقعی خود را پیدا کند.