کریم ارجمند
اینروزها، در بازار مستهجن شبکههای اجتماعی افغانستان، ابیاتی در قالب طنز یا هجویه از سوی فردی بهنام هادی میران خطاب به روزنامهنگار زن افغانستانی بهنام انیسه شهید، دست بهدست میشود که انتقادها و موضعگیریهای جدی را در پی داشته است.
نویسنده شناخت نزدیکی، از آن ناظم و از آن ژورنالیست ندارد و در پی داوری این معرکه هم نیست، اما «متن جنسی» که در فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی دست بهدست میشود، بهدلیل ارتباط آن با اندام زنانه، جنسیت و فرهنگ در افغانستان، قابل توجه است و لازم به تحلیل دارد.
نویسندهی ابیات فوق، بارها در قالب «بیتهای جنسی» به موضوعهای مختلف سیاسی؛ از جمله رهبران تنظیمهای جهادی پرداخته است. اما وی اینبار با کاربرد کلمات که در ادبیات فاخر جایگاهی ندارد، به اندامهای جنسی آن ژورنالیست جوان حمله کرده و بهنحوی با زبان بر او تجاوز کرده است.
پرسش اینجاست که ریشهی چنین تجاوزهای زبانی، آنهم از سوی فرهنگیان و بهاصطلاح نویسندگان، از کجا آب میخورد و چه دلایلی باعث تولید چنین متونی میشود که ساختار بیولوژیکی یک زن را مورد تهاجم قرار دهد. بهعبارت دیگر، چرا این شاعر بهجای کردار، رفتار حرفهای و کار ژورنالیستی و یا اعتقادات سیاسی-فرهنگی آن روزنامهنگار، اندام جنسی او را مستقیما خطاب قرار داده است.
در پیوند به این پرسش، پاسخهای زیادی است که مجال آن در چنین مقالات روزنامهنگارانه نیست، اما یک پاسخ که عجالتا میتواند به آن پرسش بپردازد، رابطه ادبیات و عقدههای جنسی است که زیگموند فروید به آن مفصل پرداخته است.
فروید، بنیانگذار روانکاوی، در اثر معروفش «شوخی و رابطهاش با ناخودآگاه» (۱۹۰۵) به این باور بود که در شوخیهای مستهجن، هدف جنسی بهوضوح وجود دارد؛ و این شوخیها راهی هستند برای عبور از بازدارندههای درونی که معمولاً مانع ابراز مستقیم این تمایلات میشوند.
فروید به این اعتقاد بود که شوخیهای که در فرمهای مختلف متنی چه شعر، داستانک، فکاهی و… وقتی با موضوع جنسی عجین میشوند، نوعی تخلیه روانی از امیال سرکوبشده خالق اثر است.
این دانشمند که در حوزه روانکاوی یکی از شاخصترین چهرهها است، بهاین باور بود که آدمهای که ناخودآگاه شان مدفن عقدههای جنسی است، بهمرور زمان، با تولید شوخی، طنز و یا فکاهی جنسی، روان شان را تخلیه میکنند. فروید به این عمل اصطلاح «فرافکنی» را بهکار میبرد. بهگفته او، افراد از طرق مختلف میل جنسی شانرا ارضا میکنند و کسانیکه سعی در تولید ادبیات جنسی دارند، در تلاش ارضای میل جنسی در قالب ادبیات جنسی هستند.
اگر این نقل فروید را بهعنوان چارچوب نظری یادداشت حاضر قرار دهیم، به این نتیجه میرسیم، نویسنده که با سرهم کردن ابیات جنسی، استفاده مستقیم از آلت زنانه و تهاجم به بدن آن زن، بهاو تجاوز زبانی کرده است. خالق ابیات فوق با پوشانده لباس تجاوز بر بدن طنز، زبان را ابزاری برای تهاجم جنسی بهکار برده است. به بیان دیگر، شاعر، با غنیمت شمردن زمینه، امیال سرکوب شدهای جنسی خود را فرافکنی کرده است و روانش را از عقدههای جنسی انبار شده اش کمی تخلیه نموده است.