بدن زن نباید به ابزار تبدیل شود

0
154

سیما نوری زنی افغانستانی است که زندگی‌اش از کودکی با تجربه‌ی مهاجرت، تبعیض و مقاومت در برابر بی‌عدالتی گره خورد. او در ایران با دشواری‌هایی یک مهاجر بزرگ شد و اکنون در ناروی زندگی می‌کند و بیشتر در حوزه حقوق بشر فعالیت دارد. سیما خود را فمینیستی متعهد به برابری می‌داند، شاعری که شعر را ابزار تابوشکنی می‌بیند، و زنی که موفقیت را در رساندن صدای خاموشان به جهان معنا می‌کند. پل‌سرخ در سلسله گفت‌وگوهایش با فرهنگیان، این بار پای صحبت‌های سیما نوری نشسته است.

سیمای عزیز ممنون از حضورت در این گفت‌وگو. از خودت بیشتر بگو، سیما نوری کیست؟

من سیما نوری هستم؛ زنی اهل افغانستان که مسیر زندگی‌اش از همان آغاز با مهاجرت و تبعیض گره خورد. در قندوز متولد و در ایران بزرگ شد. راه تحصیل برایم ساده نبود و هر قدمی را با دشواری‌های که یک مهاجر طی می‌کند، پیمودم، اما همین سختی‌ها مرا مصمم‌تر و مقاوم‌تر ساخت. تحصیل برای من تنها یک مدرک نبود، بلکه ابزاری بود برای رشد شخصیت و اندیشه‌ای که بتواند در برابر بی‌عدالتی بایستد. آخرین سطحی که به‌طور رسمی به پایان رساندم، ماستری روابط بین‌الملل بود؛ اما این پایان کار من نیست. همیشه در کنار کار و مسئولیت‌های اجتماعی، مطالعه و یادگیری را ادامه داده‌ام. در ناروی هم توانستم تجربه‌های تازه‌ای بیابم؛ هم در بخش صحت کار کردم و مدرک این بخش را گرفتم، و هم مدتی عضو کمیته ادغام مهاجرین در کمون بودم. این تجربه‌ها مرا بیشتر با واقعیت زندگی مهاجرین، آسیب‌پذیری زنان و نیاز به عدالت اجتماعی پیوند داد.

این روزها مدعی فعال حقوق بشر و مدافع حقوق بشر زیاد است. تفاوت این دو را در چه می‌بینی؟

به‌نظر من، فعال حقوق بشر کسی است که در میدان عمل می‌کند، هزینه می‌دهد، خطر را می‌پذیرد و مستقیم با قربانیان همراه است. مدافع حقوق بشر کسی است که می‌تواند همین تجربه‌ها را به زبان حقوقی و سیاسی ترجمه کند و در سطح بین‌المللی پیگیری نماید. جامعه اهل افغانستان امروز به هر دو نیاز دارد. آنچه این دو را معتبر می‌کند، عنوان یا جایگاه نیست، بلکه صداقت، حضور و پیوند واقعی با درد مردم است.

پس تو یک فعال استی یا یک مدافع؟

هردو. من خودم را تنها در یکی از این دو قالب محدود نمی‌کنم. بخشی از زندگی‌ام در میدان گذشته است؛ جایی که مثل یک فعال، مستقیم با قربانیان تبعیض و خشونت همراه بوده‌ام، هزینه داده‌ام و خطر را تجربه کرده‌ام. در عین حال، بخشی دیگر کارم این بوده که همان تجربه‌ها را به زبان حقوقی و سیاسی ترجمه کنم و در سطح بین‌المللی به گوش جهان برسانم؛ این یعنی نقش یک مدافع. به باور من، در شرایطی مثل افغانستان، کسی که درد را زیسته و صدای آن را بازتاب می‌دهد، هم فعال است و هم مدافع. این دو نقش مکمل همدیگرند، نه جدا از هم.

در جایی گفته بودی که با برگشت از ایران به أفغانستان، لایه‌های عمیق‌تر درد و تبعیض را لمس کردی. این لایه‌ها چه بودند؟

بازگشت به افغانستان برای من شوک بزرگی بود. تبعیض در آن‌جا تنها بعد سیاسی نداشت، بلکه در همه  لایه‌ها دیده می‌شد. در غصب زمین، در نابرابری آموزشی، در نادیده گرفتن حقوق و هویت اقلیت‌ها و در سرکوب زن ریشه داشت. در کوچه‌ها و مکاتب می‌دیدم که دختران با وجود استعداد و تلاش، تنها به‌خاطر جنسیت یا قومیت‌شان از ابتدایی‌ترین حقوق محروم‌اند. این تجارب دردناک، مبارزه مرا از یک دغدغه فردی به یک مسئولیت تاریخی و جمعی بدل ساخت.

عامل اصلی این بدبختی‌ها و تبعیض‌ها را در چه می‌بینی؟

افغانستان گرفتار ترکیب ویرانگر دو عامل شد: استبداد داخلی و مداخله خارجی. ساختارهای قبیله‌ای و زن‌ستیز از یک‌سو، و جنگ‌های نیابتی منطقه‌ای و جهانی از سوی دیگر، کشور را اسیر چرخه خشونت و بی‌اعتمادی کردند. در این میان، زنان و اقلیت‌ها بیشترین هزینه را پرداخته‌اند.

چه چیزی می‌تواند افغانستان را نجات دهد؟

سه اصل کلیدی: عدالت، آموزش و مشارکت زنان. اگر عدالت برقرار نشود، خشونت بازتولید می‌شود. اگر آموزش آزاد و فراگیر تضمین نشود، هیچ تحول پایداری ممکن نیست. و اگر زنان حذف شوند، افغانستان روی آزادی و توسعه را نخواهد دید. نجات افغانستان در گروی شمولیت، برابری و پذیرش تنوع است.

تو قبل از سقوط، أفغانستان را ترک کردی، چه چیزی باعث شد که از وطن دل بکنی؟

من به‌خاطر همان تبعیض‌ها و فشارها مجبور به ترک افغانستان شدم. در ایران نیز زندگی برای مهاجران بسیار دشوار بود؛ همیشه تهدید دیپورت بالای سرمان بود و مشکل اقامت، یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های ۴۰ سال مهاجرت افغانستانی‌ها در آن کشور است. من هم از این وضعیت مستثنا نبودم. چاره‌ای نداشتم جز آن‌که خانواده و دیارم را ترک کنم. همراه با یک خواهر و برادر کوچکترم، راهی سفر پرخطر زمینی به سوی اروپا شدم. چالش‌ها و ناامنی‌هایش تمام‌نشدنی بود، اما سرانجام به ناروی رسیدیم. من همیشه با تکیه بر همان اندک امکاناتی که داشتم، حرکت کردم. نداشتن پشتیبان، مرا به شخصیتی خودساخته بدل کرد، هرچند برخی اعضای خانواده مشوقم بودند. امروز وقتی به عقب نگاه می‌کنم، می‌بینم همان مسیر پررنج بود که مرا به زنی مقاوم، مسئولیت‌پذیر و متعهد به عدالت اجتماعی تبدیل کرد.

موفقیتت طی این سال‌ها چه بوده است؟

موفقیت برای من به‌دست‌آوردن مقام یا موقعیت شخصی نبوده است. بزرگ‌ترین موفقیتم این است که توانسته‌ام صدای کسانی باشم که در خاموشی و حاشیه مانده بودند؛ اقوام و مذاهبی که در تنگنا بودند اما دیده نمی‌شدند، و زنان افغانستان که بیشترین بار تبعیض و خشونت را بر دوش کشیده‌اند. برای من موفقیت یعنی رساندن این صداها به جایی که شنیده شوند تا در روندهای ملی ‌و بین‌المللی نادیده گرفته نشوند.

کدام زن را الگوی دختران افغانستان می‌دانی؟

من هیچ‌وقت تلاش نکرده‌ام برای خودم یک بت یا اسطوره ثابت بسازم. همیشه نسخه‌ی برتر خودم را با شخصیت امروز خودم مقایسه کرده‌ام و در حال رقابت با کسی جز خودم نبوده‌ام. زندگی‌ام را به اهداف گره زده‌ام، نه به افراد؛ چون افراد همیشه «جایز‌الخطا» هستند. وقتی شخصیت‌ها بزرگ‌نمایی شوند، نقدها پنهان می‌گردند. باور دارم حقیقت زندگی گاهی تلخ است. ممکن است برای یک زن، مادرش قهرمان باشد؛ برای دیگری یک دوست یا یک شخصیت مطرح. اما من تلاش کرده‌ام هر روز از هر زن مبارز چیزی بیاموزم؛ چه او نسبتی با من داشته باشد و چه نداشته باشد. از یکی صبر را یاد گرفته‌ام، از دیگری متانت، از دیگری مبارزه و از دیگری سیاست. به این معنا، الگوی من یک شخص خاص نیست، بلکه مجموعه‌ای از تجربه‌ها و الهام‌هایی است که از زنان مختلف گرفته‌ام. آنچه برای من پایدار است، عنصر امید و نگاه به نقش مثبت انسان‌هاست؛ همان نیرویی که می‌تواند آنان را به قهرمان، ضدقهرمان یا حتی فردی خنثی بدل کند.

تو عضو مجمع همزیستی و رهایی «مهر» هستی. از مهر بگو.

«مجمع مهر» بیش از آن‌که یک نهاد رسمی باشد، یک شبکه فکری و مدنی است. ما به شکل «نت‌ورک» عمل می‌کنیم؛ متشکل از افراد، گروه‌ها و جریان‌هایی که بر مبنای عدالت اجتماعی در راستای رفع تبعیض سیستماتیک و زمینه برای همزیستی اقوام و مذاهب اهل افغانستان کار می‌کنند. مجمع مهر در تلاش است تا با هماهنگی میان نیروهای ضد بنیادگرا و ایدئولوژیک، مسیر رسیدن به یک افغانستان دموکراتیک را هموار کند و از طریق ابزارهای حقوقی و مدنی، ساختارهای اقتدارگرای مردسالار را به چالش کشد و از زنان و اقلیت‌ها دفاع کند. ویژگی ما این است که صرفاً در مقام اعتراض باقی نمی‌مانیم، بلکه تلاش داریم راه‌حل‌های عملی و حقوقی برای آینده افغانستان ارائه دهیم.

آیا خودت را فمینیست می‌دانی؟

بله، من خودم را فمینیست می‌دانم؛ اما فمینیستی که به‌دنبال معناست، نه افراط و نه تفریط. من باور دارم بدن زن نباید به ابزار تبدیل شود. نگاه ابزاری به زن، چه از سوی فرهنگ مردسالار و چه در قالب آزادی‌های افراطی، هر دو بی‌عدالتی‌اند. آنچه برای من جوهر فمینیسم است، برابری حقوق زن و مرد است؛ برابری در قانون، در آموزش، در کار و در تصمیم‌گیری. در کشورهایی مثل کشور من، مهم‌تر از هر چیز باید همین برابری حقوقی و انسانی فریاد زده شود. باقی عرصه‌ها، اگر این اصل بنیادین تأمین شود، به‌تدریج مسیر طبیعی خود را پیدا خواهند کرد. فمینیسم برای من یعنی دفاع از زن به‌عنوان یک انسان کامل، نه یک ابزار و نه یک نماد.

با ادبیات و شعر چه نسبتی داری؟

شعر در من زنده است و من با شعر زنده‌ام، هرچند هنوز خود را شاعری آماتور می‌دانم و مدیون استادانی هستم که راهنمایی‌ام کردند. شعر برای من فقط هنر نیست، بلکه ابزاری است برای تابوشکنی و بیان احساسی که سیاست و زبان رسمی گاه از بیان آن عاجز است. زن با شعرش می‌تواند حقیقت‌های پنهان را آشکار کند و صدای خاموش را به فریاد بدل سازد. در سال ۲۰۱۹ مجموعه‌ای به نام «کلک خونین خدا» منتشر کردم و در نظر دارم در فرصت‌های مناسب‌تر مجموعه‌های تازه‌ای از شعرهایم را نیز منتشر کنم. شعر برای من هم پناهگاه است و هم میدان مبارزه.

چه شعری مناسب وضعیت زنان افغانستان است؟

برای من این جمله همیشه زنده است: «زن اگر برخیزد، جهان خواهد ایستاد.» این شعار، شعر و حقیقت مقاومت زن اهل افغانستان است.

گفتنی خاصی داری؟

افغانستان با بحران‌های داخلی چون حذف اقوام و مذاهب، غصب زمین، مهاجرت‌های اجباری و سیاست‌های زن‌ستیزانه دست و پنجه نرم می‌کند. این مشکلات تنها یک موضوع محلی نیستند، بلکه پیامدهایشان به ثبات منطقه و حتی اروپا و جهان سرریز خواهد کرد. اگر امروز عدالت، آموزش و برابری در افغانستان تضمین نشود، فردا همه ما بهای سنگین‌تری خواهیم پرداخت.

ممنون از این گفتگوی صمیمانه

سلامت باشید.

Visited ۶۸ times, ۵۵ visit(s) today

ترک پاسخ به دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید