وقتی از فضای مجازی سخن میگوییم، منظور ما، شبکههای اجتماعی یا رسانههای جدیدی است که به آن New Media The گفته میشود. رسانههای جدید، وسایل ارتباطی هستند که پس از شکلگیری انترنت و ابزارهای مدرن در جامعهی امروز به منظور تامین ارتباطات سریعتر و گستردهتر ایجاد شده اند. امروزه میتوان از وبسایتها، شبکههای اجتماعی، هوش مصنوعی، دایرهالمعارفهای آنلاین و… بهعنوان رسانههای جدید یاد کرد.
شبکههای اجتماعی بهعنوان یکی از جلوههای برازندهی رسانههای جدید، از محدودیتهای الگوهای چاپ و پخش در وسایل ارتباطی سنتی فراتر رفته است؛ چراکه به واسطهی آن گفتوگوی عدهای زیاد با شمار کثیری از کاربران امکانپذیر کرده، دریافت همزمان و تغییر و توزیع مجدد کالاهای فرهنگی ممکن شده، کنش ارتباطی، از محیط زندگی ملی یا روابط فضایی سرزمینی به ارتباط سریع جهانی امکان پذیر گشته است.
حتی شبکههای اجتماعی، از وبسایتها نیز پیشی گرفته اند و در حال حاضر، کاربران بهخاطر سهولت در دسترسی و امکان ارتباط تعاملی، بهجای جستجو و مطالعهی وبسایتها، به شبکههای اجتماعی مراجعه میکنند.
اما اهمیت مساله در این است که موجودیت رسانههای جدید، باعث تغییر در روند زندگی سیاسی، مدنی و اجتماعی جوامع شده است. سطح انتقال و دریافت پیام را زمینهچینی کرده و در مقابل، میدان نقد سیاستها نیز از این مجراها بهتر از گذشته فراهم گشتهاست.
در مورد اهمیت و تأثیرگذاری این رسانهها سخنان بسیار گفته شده است؛ یکی از دانشمنان به نام فلو در سال (2002) اظهار داشت که «در نتیجهی تکامل فن آوری رسانههای جدید، جهانی شدن رخ میدهد» و او، این توسعه را به عنوان “مرگ فاصله” بیان کرد.
همچنین در مورد تأثیر و جایگاه این رسانهها گفته شده است که رسانههای جدید به طور اساسی ارتباط بین مکان فیزیکی و مکان اجتماعی را قطع میکنند و مکان فیزیکی را برای روابط اجتماعی ما بسیار کمتر قابل توجهاست.
لومانوویچ رسانههای نوین را با استفاده گزارههای زیر تعریف میکند:
رسانههای جدید بهعنوان یک پلتفرم توزیع مورد استفاده قرار می گیرند و از تکنولوژی کامپیوتر دیجیتال برای توزیع و نمایش استفاده میکنند. زبان رسانههای جدید بر اساس این فرض است که در واقع، تمام اشیاء فرهنگی که به نمایندگی دیجیتال و تحویل مبتنی بر کامپیوتر متکیهستند، دارای ویژگیهای مشترک هستند. رسانههای جدید به دادههای دیجیتال که می توانند توسط نرم افزار به دادههای دیگر دستکاری شوند، کاهش می یابد.
به گفتهی او، امروزه رسانههای جدید می توانند بهعنوان ترکیبی از کنوانسیونهای فرهنگی قدیمی برای نمایش، دسترسی و دستکاری دادهها شناخته شوند، به این معنی که دادههای “قدیمی” نمایانگر واقعیت بصری و تجربهی انسانی و دادههای “جدید” دادههای عددیهستند.
باتوجه به کاراییهای فوق میتوانیم بگوییم که شبکههای اجتماعی نقش مهم و بیسابقهای در تغییر بافتهای اجتماعی کشورها میتوانند ایفا کنند.
پرسش این است که این تغییر در چه بافتها رخ خواهد داد و چگونه شکل خواهد گرفت؟
طبق مطالعات انجام شده، با افزایش پرشتاب قشر تحصیلکردهی دانشگاهی، روزبه روز بر میزان این طبقه نوظهور افزوده میشود و پیامد ایجاد این طبقهاجتماعی در جوامع انسانی، پیدایش نخبگان جدید در سطح جامعه و تغییر در ترکیب و ساختار نخبگان قبلی است. اما بهنظر نویسنده، باتوجه به اینکه فضای مجازی، خصوصا فضای رسانههای جدید (فیسبوک، انستاگرام و یوتیوب) کمکم به میدان گفتگو، نقد و مبارزه برای جوانان أفغانستان تبدیل شده است و سلبریتیهای اجتماعی، فرهنگی، هنری و قومی گوناگون شدیدا در کاروزار فضای مجازی مشغول هستند، امکان پیدایش بازیگران تازه در عرصهی سیاست در فضای مجازی وجود دارد و شکی نیست که این بازیگران بتوانند در آینده، فضای اجتماعی را نیز بهدست گیرند.
در ادامه تلاش میکنم، زمینهها، فرصتها و چالشهای شکلگیری بازیگران جدید در فضای شبکههای اجتماعی مرتبط به جامعهی أفغانستان را به بررسی بگیرم.
رسانههای جدید و شکلگیری رهبران نو در فضای مجازی
فضای سنتی افغانستان از سال ۲۰۱۰، بهتدریج جایش را بهفضای مجازی یا انترنت خالی کرد. همزمان با شکلگیری روزنامهها و تلویزیونها، دانشجویان و قشر با سواد جامعه به فیسبوک دسترسی پیدا کردند. ظهور و گسترش تلفنهای هوشمند و دسترسی مردم به انترنت از طریق شبکههای مخابراتی، این دسترسی را تسهیل کرد و مخاطبان و کاربران، از پلتفرمهایی مانند فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و یوتیوب، زمینهای تازه برای بیان دیدگاهها، گردآوری مخاطبان و حتی سازماندهی حرکتهای اجتماعی و سیاسی فراهم کردند. شکلگیری جنبشهای اجتماعی مانند جنبش روشنایی، جنبش تبسم و جنبش رستاخیز برای تغییر، نیز جز پیامدهای گفتگوهای گروهی جوانان و تحصیلکردههای أفغانستان در فضای شبکههای اجتماعی بود. اگرچه در حال حاضر اطلاع دقیقی از میزان کاربران شبکههای اجتماعی اقغانستانی در دسترس نیست، اما براساس اطلاعات موجودیت تا جنورب ۲۰۲۲، حدود ۱۰.۳٪ از جمعیت افغانستان (معادل ۴.۱۵ میلیون نفر) از شبکههای اجتماعی استفاده میکردند. با توجه به رشد سریع دسترسی به اینترنت و افزایش استفاده از گوشیهای هوشمند در سالهای اخیر، انتظار میرود که این تعداد در سال ۲۰۲۵ افزایش یافته باشد، اما آمار رسمی جدیدی در این زمینه منتشر نشده است. فراموش نکنیم که بخشی از کاربران تاثیرگذار أفغانستان، پس از تغییر رژیم سیاسی به کشورهای امریکایی و اروپایی یا منطقه مهاجر شدند که تاثیرگذاری قابل توجهی در میان مخاطبان أفغانستان دارند.
شبکههای اجتماعی؛ بستری برای بازیگران تازه
از اینکه جامعهی افغانستان نسبت به خیلی از کشورها جوان است، هیچ شکی وجود ندارد. طبق آمارها، بیش از ۶۰درصد از جمعیت این سرزمین ، زیر ۲۵ سال سن دارند. اگرچه باتوجه به دگردیسی سیاسی در کشور، جوانان خصوصا آنهایی که باسواد هستند، در امور سیاسی بهصورت بالفعل نقش ندارند، اما از نفوذ و تاثیرگذاری آنان بر افکار اجتماعی نمیتوان چشم پوشید.
نکتهی قابل توجه این است که بخشی از این جمعیت، خصوصا آنهایی که با تکنولوژی سر و کار دارند، از رسانههای اجتماعی بهحیث کانالهای ارتباطی، زمینههای گفتگو و بستری برای کنش و واکنشهای سیاسی استفاده میکنند. در حال حاضر، رسانههای اجتماعی به ابزار مهمی برای ظهور چهرههای نو تبدیل شدهاند. فعالان مدنی، ژورنالیستان مستقل، نویسندگان، هنرمندان و حتی سیاستمداران نوپا، از طریق شبکههای اجتماعی کوش میکنند و توانستهاند صدای خود را به گوش مردم برسانند، حمایت جمع کنند و حتی رهبری حرکتهای مدنی و اجتماعی را به دست بگیرند.
بخشی از این افراد، برخلاف رهبران سنتی و حزبی و جهادی، از طریق ابتکارها، ظرفیتها و مهارتهای شخصی و گفتگو با با مردم و کاربران، در فضای مجازی جایگاه پیدا کرده اند. این در حالی است که رهبران جهادی، از راه تشکیل تنظیمها و کوبیدن بر طبل قومیت، صاحب شهرت و اعتبار سیاسی شدند. بهنظر میرسد که این تغییر در الگوهای رهبری، بهطور مستقیم ناشی از قدرت نفوذ رسانههای نوین در زندگی روزمرهی مردم أفغانستان است. تازه، رهبران سنتی در فضای مجازی از سوی کاربران و سلبریتیهای مجازی مورد نقد و چالش قرار میگیرند، تا جاییکه مجالی برای دفاع به آنها باقی نمیماند.
چالشها
اما نمیتوان بهطور کامل نسبت به این تحول که در مراحل ابتدایی خود است، خوشبین بود. در کنار فرصتها و زمینههای که مطرح شد، چالشهایی نیز در برابر رهبران دیجیتال وجود دارد که بهطور خلاصه به آن میپردازیم.
قومگرایی مفرط
نخستین چالش جدی در برابر سلبریتیهای افغانستانی، حاکمیت فضای قومگرایانهی افراطی در شبکههای اجتماعی است. در میان کاربران و رهبران تازهکار دیجیتال، آمار قومگراها و یا سلبریتیهای قومی نیز بسیار زیاد است که از راه، هتک حرمت و برچسبهای قومی، تشهیر شده اند.
محدودیت در دسترسی به فضای مجازی
چالش دیگر، عدم دسترسی همگان به انترنت و شبکههای اجتماعی است. در حال حاضر، میزان اقتصاد و درآمد مردم پایین و گراف فقر بسیار بالا است. این مساله باعث میشود که آنها به انترنت ثابت و ابزارهای ارتباطی یعنی تلفن همراه دسترسی نداشته باشند. نتیجهی عدم دسترسی، بیخبری و توقف روند جریان اطلاعات فضای مجازی است.
آزادی بی قید و شرط فضای مجازی
عامل مهم دیگر، نبود قانون مشخص برای رسانههای نوین و موجودیت خلأهای قانونی در زمینهی آزادی بیان است. نبود قانون و آزادی بیقید و شرط در مباحث و کمآگاهی مخاطبان باعث میشود که گاهی این رسانهها به ابزار تفرقه، شایعهسازی و خشونت تبدیل شوند. اینجاست که بازیگران شبکههای، به عناصر مخرب تبدیل میشوند و سطح واکنشهای منفی از سوی مردم علیه آنها نیز زیاد میشود. در حال حاض، فضای فیسبوک و انستاگرام و تیکتاک جنسیت زده و در عین حال بسیار قومگرایانه شده است. مسایل فوق جز چالشهای بنیادین در این حوزه بهشمار میرود.
سانسور
فاکتور اثربخش دیگر، سانسور و محدودسازی اینترنت در میان کاربران افغانستانی در داخل کشور است. در برخی مناطق افغانستان، خصوصاً پس از تحولات سیاسی اخیر، دسترسی به اینترنت یا شبکههای خاص مسدود شده و فضا برای فعالیت آزادانهی کاربران محدود گشته است. بهعبارت دیگر. ما با نوعی از ارتباطات یکسویه و عمودی مواجه هستیم که مخالفت با آن، پیامدهای زیادی برای کاربران دارد.
با همهی آنچه گفته شد، نفوذ و تاثیرگذاری رسانههای اجتماعی و شکلگیری رهبران جدید در این فضا را نمیتوان نادیده گرفت. همچنین اثربخشی و امکان شکلگیری گفتمان و روایتهای جدید تحت تاثیر کاربران شبکههای اجتماعی را نیز نمیتوان از قلم انداخت. با اینکه استفاده کنندهها یا مصرفکنندههای رسانههای اجتماعی کم هستند، اما بهدلیل سانسور در منابع علمی، اجتماعی و تاریخی و سیاسی، امکان افزایش در آمار کاربران خواهیم بود. بدون شک، کاربران میتوانند فضای اجتماعی و گفتگوها را کنترل کنند و تعدادی بهعنوان رهبران دیجیتال ظهور کنند. اینکه این افراد چه نقشی بازی خواهند کرد، در درازمدت مشخص خواهد شد.